منصوره ا.:
روزهای دوم و سوم در کنار در ورودی سیرک که ده ها نفر را گماشته بودند تا ما وارد نشویم!! آدم ها رد می شدند. آدم های معمولی می آمدند و سوال می کردند. موسوی مانع نزدیک شدن آنها به ما می شد! خدای من چقدر می ترسند! اما مگر می توانستند؟ آدم ها نزد دکتر کدیور می آمدند و با ایشان صحبت می کردند و دیگر مگر می شد که جدایشان کرد؟
آنها آنقدر از ورود و نفوذ ما می ترسیدند که با یک دسته جارو در شیشه ای را بستند!! و حتی خودمانی هایشان هم به سختی وارد می شدند!!
خلاصه جای همه دوستان انجمن فرویدی خالی بود تا در خنده های ما به این نمایش شریک شوند! سیرکی رنگارنگ!
سیرکی متشکل از ورشکستگان داخلی و تعدادی از سرای سالمندان خارجی که دیگر کسی در وطن خودشان برایشان تره خرد نمی کند! خب واقعا در و تخته جور شده بود.
در سال ۹۳ با خودم می گفتم که استوک های خارجی را جمع کرده آورده ریخته تو ایران!
حالا امسال که واقعا دیگر از استوک هم آنورتر بود و expiry date خیلی هاشان مدت ها بود تمام شده بود! نه نامی نه نشانی در اینترنت برایشان یافت نمی شد!
پیوند کوتاه به این مطلب: