ویراستار: مهدیه مرادپور
آیا واقعاً بر این باورید که یک مشت مردم جاه طلب و فریبکار بی وجدان می توانستند از تمام این ارواح شریر بند بگشایند اگر میلیونها دنباله رو، شریک گناه آنها نبودند؟ [۱]
روز سه شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۵«یادداشت تاملبرانگیز دختر دکترشریعتی درباره پیروزی ترامپ» را خواندم. به «قلم» دختر کسی که «قلم» توتم او بود! نوشته ای با عنوان «دور، دور لاتهای جهان است»!
شاید لازم به یادآوری نباشد که دکتر شریعتی نقشی بس مؤثر در تفکر هم نسلان من داشته است. حتی شاید اغراق نباشد اگر گفته شود بسیاری از هم نسلان من، فرزندان فکری دکتر شریعتی هستند.
با مطالعه نوشته دختر دکتر شریعتی این سؤال برایم ایجاد شد که کاربرد کلمه «لات» در عنوان این مطلب به چه معناست و منظور نویسنده از آن، چه بوده است؟ با دقت به محتوای نوشته خانم سوسن شریعتی، در می یابیم ظاهراً منظور همان معنای «لات» در فرهنگ لغت پارسی است؛ یعنی «آدم فقیر و بیچیز، بیسروپا، اوباش، جاهل، فاسق، ولگرد، هرزه»!
هر زمانی را آغاز جریان روشنفکری و هر تعریفی را برای روشنفکر و روشنفکری در ایران در نظر بگیریم، صرفنظر از اینکه آیا روشنفکری در ایران همواره «غربزدگی» [۲] بوده است یا واقعاً روشنفکرانی در ایران حضور داشته یا دارند، نمی توانیم این نکته را نادیده بگیریم که دکتر شریعتی را در شمار «روشنفکران معاصر» ایرانی و به خصوص «روشنفکران دینی» ایران محسوب می کنند. دکتر شریعتی که مقاله دختر او موضوع این نوشته است، درباره روشنفکر و روشنفکری می گوید: « روشنفکر روح زمان و نیاز جامعهاش را حس می کند… بینش جهت یابی و رهبری فکری را داراست.. .یعنی حرکت بخشیدن و جهت دادن به جامعه… روشنایی بخشیدن به ذهن ها، اندیشه ها و آگاه نمودن مردم از عوامل جهل، خرافه… روشنفکر کسی است که دارای یک بینش انتقادی است… روشنفکران ادامهدهنده کاری هستند که پیامبران در تاریخ بر عهده داشتهاند… . »
سوسن شریعتی معتقد است پدر «در آثار خود تنها به ارائه روش پرداخته است… روشی که بر اساس آن به مخاطب اندیشیدن را می آموزد»؛ و در جای دیگری می گوید فقط «هرجا که پای حیثیت و آبروی پدر» وسط باشد، از او دفاع می کند!
از این مقدمه طولانی بگذریم. مشاهده «عنوان» نوشته سوسن شریعتی و مطالعه آن یادآور مطلبی بود که مدتها پیش، یعنی ۳ خرداد ۱۳۸۹ در ماهنامه علوم انسانی مهرنامه با عنوان «روانکاوی دکتر»، منتشر و سپس همین گفتگو با عنوان «گفت و گوی دکتر محمد صنعتی و سوسن شریعتی» در سایت فرهنگ و روانکاوی محمد صنعتی بازنشر شد!
خانم سوسن شریعتی، دختر دکتر شریعتی در مقدمه این گفتگو درباره پدرش می گوید: « او در تلاش برای پیدا کردن ربط میان آگاهی های جهانشمول و وضعیتی بومی بوده است و نفس این ضرورت همچنان در دستورالعمل جریانات روشنفکری ماست… همین نگاه نقاد را شریعتی به همه حوزه ها حفظ می کند. چه وقتی به مسلمات دینی نظر دارد و چه هنگامیکه مسلمات جدید را تحلیل میکند. اگر این خصلت دو لبه رویکرد شریعتی در نقد او لحاظ نشود نه تنها سخنان او بد فهمیده می شود که نقد به او را نیز شکننده می کند… درباره بحث خاص ما که نقد نگاه شریعتی به فروید و روانکاوی جدید است نیز همین ماجرا صدق میکند. نظرات شریعتی را درباره فروید، فرویدیسم، روانشناسی جدید، سکسوالیته و… فقط در ذیل نگاه عمومی او به انسان و انسان شناسی او می شود فهمید.»
پرداختن به این مطلب که دکتر شریعتی از فروید، فرویدیسم، سکسوالیته و… چقدر می دانسته یا دختر او با این مفاهیم تا چه اندازه آشنایی دارد و اشاره سوسن شریعتی به عبارت «روانکاوی جدید» به چه معناست و آیا این عبارت در مقایسه با «روانکاوی قدیم»! مطرح می شود یا خیر، در حوصله این نوشته نیست اما خود این گفتگوی دختر دکتر شریعتی به عنوان یکی از روشنفکران وطنی با محمد صنعتی مدعی روانکاوی!! حداقل به معنای تأیید این نکته از جانب سوسن شریعتی است که صنعتی درباره فروید و روانکاوی «می داند»!
اما این محمد صنعتی مدعی روانکاوی و طرف گفتگوی خانم سوسن شریعتی، همان محمد صنعتی دانشیار علوم پزشکی تهران است که مدتهاست به مدد جست و جوها و ارائه مستندات انجمن فرویدی مشخص شده نه تنها در مورد آنچه ادعا می کند یعنی روانکاوی «آدم فقیر و بیچیز»ی است! بلکه حتی مدرک روانپزشکی هم ندارد! و با برگزاری دو کنگره جعلی روانکاوی طی ۲ سال اخیر نیز به نظر می رسد اکثر صفات گفته شده در معنی لغت «لات» در مورد او و هم پیمانانش صادق است!
این همان صنعتی فارغ التحصیل دانشکده روانپزشکان دانشگاه انگلستان است که با ترس از محاسبه و پاسخگویی، اقدام به دستکاری مستندات موجود می کند تا همچنان بتواند به تحریف تاریخ علم در ایران ادامه داده و به نفع مقاصد پلید خود تاریخچه سازی کند!
محمد صنعتی در سایت فرهنگ!!! و روانکاوی!!! و در نوشته ای با عنوان «خشونت در جامعه؛ خاستگاهها، بازدارندهها و گسترش دهندههایش» آنچنان به تاریخ و پیشینه این کهن ترین تمدن بشری و دستاوردهای گرانبهای فرهنگی این مرز و بوم، ترکتازی می کند، آنچنان گذشته تاریخی و فرهنگی این مردمان را به لجن می کشد که یکی از خوانندگان این به اصطلاح مقاله در بخش «نظر خوانندگان» آن می نویسد: «با توجه به آگاهی بخشی و عمق مقاله که تفکربرانگیز می باشد از طرفی تاسف بار میباشد که وارث چه تمدن و فرهنگ سخیفی هستیم و خیلی از اوقات نادانسته به این فرهنگ بالیده ایم. و هنوز هم به نادانی های خود افتخار می کنیم»!!
بدیهی است نقد فرهنگی، شرایط و الزاماتی را می طلبد که این نوشته سخیف محمد صنعتی فاقد حتی حداقلی از آن است!
صنعتی در این نوشته می گوید: «میخواهم به یکی از مهمترین معضلات جهان انسانی، و به ویژه به مسئله خشونت، در این سرزمین آباء و اجدادی خودمان بپردازم، که احتمالاً با حضور و تداومش در جوامع انسانی پیشامدرن دیگر، وجوه مشترکی دارد.» و ادامه میدهد: «… آخرینش حمله قدر قدرتی بمانند نادرشاه افشار به هند بوده، که گویا از بین تمامی شاهان گذشته ایران زمین، هنوز هم مورد احترام و افتخار جماعت ماست، گرچه میدانیم چه خشونتی داشت و تا چه حد گرفتار اوهام کج باوری ( paranoid delusion) بود و به خاطرش، هم پسرش را کور کرد و هم از چشمهائی که در آورده بود تلی ساخت!! و ستمهای دیگر و هنوز هم با شگفتی بسیاری از شاعران انقلابی ما، تا همین اواخر برای رستگاری و رفع مشکلات جامعه آسیب زده ایران، همواره در آرزوی “اسکندر زمان و نادر دورانی” بودهاند!! از آن جمله مهدی اخوان ثالث و پیش از او فرخی یزدی و میرزاده عشقی که مشتاق “عید خون” بودند، و باز پیشتر از آنها کمال الدین اصفهانی که آرزوی “پادشاهی خونخواره” داشت که از کشتار” جوی خون” راه بیندازد!! و این آرزوی شاعرانه!! که باید لطیف و انسانی می بود، احتمالاً دال بر آرزوی جمعی هراسناکی است، هولناکتر از خود فرمانروای پرخاشگر و خودکامه!! زیرا بیش از آنکه به آسیب شناسی فردی شاه، یا یک سلطان ظلاله یا فرمانروای خونخواره اشاره داشته باشد، به ناخودآگاه سیاسی جمعی مردمی اشاره دارد که در طول تاریخ اسطورهای و مکتوبش، همواره جنگ، پرخاشگری و خشونت، و زور و کین خواهی و نفرت و انتقام را، به مثابه ارزش و یا ضرورت پاسداری از آئین و میهن، در دستور کار زندگی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود داشته است!! و دلیلش آن همه جنگ و گردن کشی و سلطه جویی برای تشکیل یک امپراتوری قدر قدرت از ۲۵ قرن پیش بوده است.»!!
خانم سوسن شریعتی! دختر دکتر شریعتی!! کدام دشمن بیرحمی میتواند این چنین غیرمنصفانه بر فرهنگ یک ملت بتازد و بیشرمانه تاریخ پر افتخار آن را به گند بکشد؟!
محمد صنعتی در ادامه همین مطلب و در حمله دیگری به ارزش های اخلاقی می نویسد: «خشونت و پرخاشگری هم فقط دعوا و کتک کاری و چاقوکشی و ضرب و جرح و جنگ نیست. همانگونه که شکنجه هم فقط فیزیکی نیست. شکنجه های روانی ده ها برابر دردناکتر و سهمگین ترند. و من در باره طیف خشونت و پرخاشگری حرف می زنم، از فیزیکی تا روانی و گفتاری و نوشتاری گرفته تا برسد به انواع تجاوزها به حریم و مرزهای دیگران. چه برچسب عدالت خواهی و حمایت از ضعفا و سرکوبشدگان داشته باشد یا به خاطر آزادی و انسانیت و آئین و قومیت و ملیت و ایدئولوژی باشد و چه ناشی از قانون شکنی و قدرت طلبی و استثمار و سودجوئی و لذتهای غریزی!»
می بینید؟!! در اقدامی حساب شده و شیطانی «به حریم و مرزهای» کلمات تجاوز می کند! کلمات ارزشمندی مانند: «عدالت خواهی»، «حمایت از ضعفا و سرکوب شدگان»، «آزادی»، «انسانیت»، «آئین»، «قومیت»، «ملیت» و «ایدئولوژی» را با «خشونت و پرخاشگری»، «قانون شکنی»، «قدرت طلبی»، «استثمار»، «سودجوئی» و «لذتهای غریزی» یکی دانسته و هیچ تفاوتی بین آنها قائل نمی شود!!!!
آیا دختر دکتر شریعتی فقط «هرجا که پای حیثیت و آبروی پدر» وسط باشد، از او دفاع می کند یا دغدغه های دیگری هم دارد و «اندیشیدن» را نیز از پدر آموخته است؟ به گفته های پدر درباره ویژگی های روشنفکر تا چه اندازه معتقد است؟ آیا «پدر» بی تفاوتی نسبت به اغتشاش عمدی ایجاد شده در حوزه مفاهیم ارزشمند انسانی و تجاوز به حریم کلماتی مانند «عدالت خواهی»، «حمایت از ضعفا و سرکوب شدگان»، «آزادی»، «انسانیت»، «آئین»، «قومیت»، «ملیت» و «ایدئولوژی» را تحمل می کرد؟!
خانم شریعتی! آیا بهتر از این می شود غیرت ملی جمعی را تحقیر کرد؟! ملتی را نسبت به ارزش های اخلاقی مردد و آنها را از غیرت و تعصب تهی کرد تا به آسانی ریزه خوار قدرتهای استعماری شوند؟! غیرت مذهبی را که پیش از این همدستان و هم اندیشان صنعتی نشانه گرفته بودند!! شما بهتر می دانید! تقریباً همه سخنان و نوشته های پدر شما کوششی برای احیای همین مفاهیم انسانی و غیرت دینی بوده است!
اما! در نهایت ناباوری مشاهده می کنیم همین محمد صنعتی در ۱۹ آبان ۱۳۹۵ در دومین کنگره جعلی خود به یکباره مفاهیم ارزشمندی چون «شهامت» را می شناسد! او در این کنگره جعلی میگوید: «بسیار خوشحالم و از برگزارکنندگان این کنگره تشکر می کنم که این بار با شهامت بیشتر بدون ترس از اینکه مورد حمله قرار بگیرند… این حمله به شخص من نیست، این حمله به همه روانپزشکان، روانشناسان و رواندرمانگران است که باید بتونند از حق خودشون دفاع بکنند…. در کنگره اول که شاهد بودید چند نفر به خودشون حق میدادند که اختلال ایجاد کنند یا حتی به خودشون افتخار کنند که دارند اختلال ایجاد میکنند»!!!
می بینید خانم سوسن شریعتی؟! محمد صنعتی یک بار دیگر به سفسطه پرداخته است و عجیب اینکه این بار کلمات «شهامت» و «دفاع از حق» را می شناسد!! و آنها را از خشونت و تجاوز متمایز می کند!! او که پیش از این «درباره طیف خشونت و پرخاشگری حرف» میزد، «از فیزیکی تا روانی و گفتاری و نوشتاری گرفته تا برسد به انواع تجاوزها به حریم و مرزهای دیگران» با وقاحت تمام تجاوز سبعانه خود به حریم روانکاوی را «شهامت» می نامد!!!
عجبا!!! در این کنگره جعلی آنکه روانکاوی در ایران حاصل دسترنج اوست، متهم به ایجاد اختلال است و محمد صنعتی دانش آموخته دانشکده روانپزشکان دانشگاه انگلستان!! مدعی روانکاوی قصد دارد روانپزشکان، روانشناسان و رواندرمانگران را به بهانه «دفاع از حق خود» علیه او یعنی تنها روانکاو واقعی این مرز و بوم بشوراند!!
آیا این محمد صنعتی نیست که بیش از سی سال است در حوزه روح و روان این کشور به نام روانکاوی و با ادعای روانکاو بودن اختلال ایجاد کرده است؟! آیا صنعتی به حریم روانکاوی و تنها روانکاو ایران تجاوز نکرده است؟! آیا اعتراض انجمن فرویدی به وقاحت و بی شرمی محمد صنعتی و باند مافیایی او اختلال است؟! اگر چنین است یک بار دیگر و با صدای بلند می گوییم که « مختل کننده نظم عمومی» این جامعه به اصطلاح علمی و بر هم زننده سکوت مرگبار روشنفکران وطنی هستیم!!
خانم سوسن شریعتی! دختر دکتر شریعتی! جالب است بدانید دومین کنگره جعلی این روانکاو جعلی، به قدوم «دو روشنفکر» و «دو متفکر»!! ایرانی مزین گشت که از قضا یکی از آن دو، عنوان «روشنفکر دینی» را دارد!!!
میدانیم که صنعتی به زودی شاهد عاقبت شوم خویش خواهد بود. او در همین مقاله «خشونت در جامعه؛ خاستگاهها، بازدارندهها و گسترش دهندههایش» مینویسد: «میترائیسم هم مذهبی مردانه بود و هم دینی برای سپاهیان و مردان جنگ…. بهرحال میترا یا مهر پیامبری خنجر بدست بود»! صنعتی می داند که این بار و به زودی با خنجر برنده عدالت میترا رو به رو خواهد شد!
اما «رسالت» و «مسئولیت» روشنفکران ایرانی چه می شود؟ شاید وجود صنعتی و باند مافیایی او بوته آزمایش دیگری است تا یک بار دیگر جایگاه روشنفکران ایرانی مشخص شود و سنگ محکی است تا روشنفکران این دوره نیز آزموده شوند!!
آیا همه تلاش و «مسئولیت روشنفکری» دختر دکتر شریعتی به همان دفاع از «حیثیت و آبروی پدر» خلاصه می شود؟ آیا روشنفکرانی نظیر صالح نجفی و مجتهد شبستری متوجه نقش خطیر خود در جامعه هستند؟ آیا ایران روشنفکرانی «واقعی» دارد یا «روشنفکری» اینان نیز مانند «روانکاوی» محمد صنعتی است؟!؟!
خانم سوسن شریعتی! دختر دکتر شریعتی!! می دانم که گفتگوی شما با محمد صنعتی در سال ۱۳۸۹ بوده است اما آیا شما به عنوان فردی از جریان روشنفکری ایران نمی بایست پیش از این گفتگو، پیشینه فردی که خود را «روانکاو» معرفی می کند را بررسی می کردید؟ آخر، گفتگوی شما با او قرار بوده در چهارچوب همین مفهوم باشد!!
اینکه این گفتگو در گذشته اتفاق افتاده نمی تواند توجیه مناسبی برای غفلت شما به عنوان یک روشنفکر باشد! آیا شما در جریان مسائل روز جامعه نیستید؟ آیا متوجه نقش بسیار فعال و مخرب «روانکاوان جعلی» در تاراج «هویت» این مردم نشده اید؟ آیا مستندات ارائه شده علیه صنعتی و باند مافیایی او را ندیده اید؟
پاسخ های مثبت یا منفی، شما را مبرا نمی کند! «مسئولیت روشنفکری» ایجاب می کرد پرسشگر و نقاد باشید و بدانید با چه کسی گفتگو می کنید! نمی دانستید؟! حال که می دانید! به مسئولیت خود عمل کنید!! هر چند که بیخبری برای روشنفکر گناهی نابخشودنی است!
پدر شما آرزو داشت تا پس از مرگ « سوتکی باشد بدست کودکی گستاخ و بازیگوش» تا «خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد» تا بدینسان «سکوت مرگبار»ش شکسته شود![۳] «مسئولیت» روشنفکری پیشکش!! حداقل مسئولیت فرزندی به جا آورید و برای دفاع از «حیثیت و آبروی پدر» به پا خیزید!
خانم سوسن شریعتی! دختر دکتر شریعتی!! با اینکه روشنفکران آمریکایی نه فقط به ترامپ که اساساً به کل نظام سرمایه داری اعتراضی جدی دارند اما در مقاله «دور، دور لاتهای جهان است» نوشته اید:
«اگر ترامپ آنچه را میگوید محقق کند و به وعدههایش وفادار باشد، عجب آبرویی از دموکراسی رفته است… و اگر این وعده ها را به کرسی بنشاند که واویلاست. با این همه وعدهها عملی هم نشوند، همینکه امید آفریدهاند و رأی آوردهاند دست اکثریت رو شده است… در وضعیتهای بحرانی… معمولاً بدترین انتخاب میشود؛ خلافترین… میشود یک رابینهود قلابی… »!!
آیا نمیتوان به همین جملات شما تأسی کرد و نوشت: اگر گفتگوی دختر دکتر شریعتی با یک «روانکاو قلابی» که «به واقع خلاف ترین روانکاو قلابی» ایران است، همکاری و حضور فعال دو «روشنفکر» در کنگره جعلی این «روانکاو قلابی» و سکوت ۲۰ ساله روشنفکران ایرانی نسبت به حضور یک روانکاو «واقعی» در کشور و تضییع حقوق او توسط همان «روانکاو قلابی»، نتیجه بی اطلاعی جامعه روشنفکری ما است که «عجب آبرویی از روشنفکری رفته است» و اگر این گفتگوی سوسن شریعتی، همکاری و حضور فعال دو «روشنفکر» در کنگره جعلی یک «لات» و سکوت سنگین جامعه روشنفکری ما دانسته بوده که «دست اکثریت جامعه روشنفکری ایران رو شده است»؟!!
و نمیدانید خانم سوسن شریعتی که اگر این «روانکاو قلابی» اهدافش را «به کرسی بنشاند چه واویلایی خواهد شد»!!
آری دختر دکتر شریعتی! «دور، دور لات های جهان است»! و اگر در آمریکا این عوام هستند که به ترامپ «لات» رأی میدهند در ایران این جریان به اصطلاح «روشنفکری» است که به «لات»ها مشروعیت و اعتبار می بخشد!
برای جامعه علمی و روشنفکری ایران جز فرصتی اندک باقی نمانده است؛ فرصتی تا خود را از غرق شدن در منجلاب مافیای روان رهایی بخشد. اگر این فرصت از دست رود نام روشنفکران ایرانی در کنار اسامی «لات»ها در تاریخ علم این مرز و بوم به ثبت خواهد رسید!!
آری! «دور، دور لات های جهان است»! «با اینهمه ما میمانیم با امیدی سیزیف وار و این پرسش همیشگی»:
«آیا واقعاً بر این باورید که یک مشت مردم جاه طلب و فریبکار بی وجدان میتوانستند از تمام این ارواح شریر بند بگشایند اگر میلیونها دنباله رو، شریک گناه آنها نبودند؟»!!!
[۱] . فروید، «سانسور در رؤیاها»، سخنرانی ۹ از سخنرانی های آشنایی با روانکاوی، ۱۹۱۵، سایت انجمن فرویدی، مطلب«ژوئی سانس مشترک خیلی بیشتر از اهداف مشترک آدمها را به هم پیوند می دهد.»
[۲] . اشاره به کتابی با همین عنوان از جلال آل احمد.
[۳] . اشاره به قطعه ای به نام «سوتک» از دکتر علی شریعتی.
پیوند کوتاه به این مطلب: