منصوره ا.:
واقعا این مافیای روان در این مملکت هم حکایتی است!
نمیدانم چرااین مصیبت های مملکت مافیا زده در ذهن ام جنبه طنز هم پیدا کرده! برای خودم عجیب می نماید که اینهمه فاجعه آفرینی کجایش طنز است؟ ولی می آید بدون اراده؛
– مرکز مشاوره مرادی – مینا برای من معادل «لمکده» است؛ بر اقیانوس ژوئی سانس هایت لم بده! آری تو میتوانی، مثل کامران، ببینید چگونه با این ژوئی سانس هایش حال می کند؟
– کلینیک سکس دانشگاه علوم پزشکی ایران؛ با مدیریت مهرداد افتخار!
وای این یکی دیگر قشنگ مرا یاد داستانی از عزیز نسین می اندازد، وقتی که یک فارغ التحصیل رشته حسابداری جویای کار حسابدار یک «خانه» شد! می فهمید که؟
– بیمارستان روزبه: خانه اشباح! آن سه شبح سرگردانی که تا علت مرگ شان آشکار نشود دست از سر ساکنین برنمی دارند….
البته این یکی ترسناک بود و لبخند را بر لیانم خشک کرد!
– وزارت بهداشت؛ مملکت السلطنه « شاه حسن» که درست مرا یاد به توپ بستن مجلس توسط لیاخف روسی می اندازد! با وجود افرادی مثل دیناروند!! باز هم البته چند دینار فاتحه به روح لیاخف روسى!!
دارم فکر می کنم با یک ایده طنز شروع کردم و به این نکات درد آور رسیدم…….
پیوند کوتاه به این مطلب: