دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵
گرگلی سارسعدلوبچاقچی:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و ادب
موضوع مطلب خانم سیما ر«اگه شما هم حق میگفتی الان باهم تو یک جبهه علیه مافیای روان می جنگیدیم»(تاریخ انتشار۲۰ تیر۱۳۹۵)
«دین و ایمان ما حرف حقّه جناب دادستان!»
واما بعد:
مرحوم مادر بزرگم بهم میگفت:
«بی بی !تو زندگیت ننگی نیاری!مرد باش!پست نباش!»
شفیعی کدکنی:
گفتمش:
«خالی ست شهر از عاشقان؛ وینجا نماند
مرد راهی تا هوای کوی یاران بایدش.»
گفت:
«چون روح بهاران آید از اقصای شهر،
مردها جوشد ز خاک،
آنسان که باران از گیاه؛
وآنچه می باید کنون
صبر مردان و دل امیدواران بایدش.»
با سپاس
گرگلی سارسعدلو بچاقچی
از کویر سیرجان(استان کرمان)
۲۲تیر۱۳۹۵
پیوند کوتاه به این مطلب:
تاریخ انتشار: ۲۴ تیر ۱۳۹۵، ساعت: ۱۶:۲۲