مقدمه
از مهر ماه ۹۲ تا مهرماه ۹۳ که «کلاس های آشنایی با روانکاوی» در بیمارستان رازی برگزار شد اتفاقات بسیاری افتاد که اکنون، سال ۱۳۹۴، که ما این تاریخچه را از اولین روز می خوانیم، سوال های بسیاری پاسخ داده شده است گرچه هنوز سوال های زیادی پیش رو باقی است. در هر حال «سه شنبه های رازی» سرآغاز فصلی جدید است نه برای روانکاوی در ایران بلکه شاید همانطور که خانم دکتر گفته اند «برای رابطه ما با روانکاوی». برای ما بعنوان معلمان این کلاس ها، «سه شنبه های رازی» یک موجود زنده است با تاریخچه خودش و همانطور که هر موجود زنده ای همیشه محصول تاریخچه خود است، برای درک بهتر «سه شنبه های رازی» نیز ناگزیر از دانستن تاریخچه آن هستیم ـ که همیشه همراه آن خواهد ماند.
بیمارستان رازی حدود ۱۰۰ سال قدمت دارد.[۱] این بیمارستان اولین مرکز روانپزشکی در ایران و بزرگترین بیمارستان روانپزشکی خاورمیانه و شاید در عین حال محرومترین مرکز روانپزشکی ایران است. شاید این سوال پیش آید که چرا کلاس های دکتر کدیور در چنین بیمارستان محرومی برگزار شده؟ برای پاسخ دادن به این سوال باید قدری به عقب برگشت: دکتر کدیور برخی سخنرانی های خود را در سال های ۷۸-۷۷ در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ایراد کردند و بیمارستان رازی از مراکز وابسته به این دانشگاه است. بعلاوه، تعدادی از شاگردان دکتر کدیور زمانی در این بیمارستان حضور داشتند: بعنوان رزیدنت از جمله فرزام پروا و منصوره اردشیرزاده، و یا بعنوان روانشناس از جمله خدیجه فدائی و مرجان پشت مشهدی. در سال ۸۵ کلاس هایی که توسط اعضای گروه عرصه فرویدی ـ مکتب لکان برگزار می شد توسط فدائی در این مرکز به مدت کمتر از یک سال برگزار شد.
کسانی هم بودند که مدتی سر کلاس های دکتر کدیور نشستند از جمله منصوره کیانی، و دیگرانی که مدتی شاگرد دکتر کدیور بودند و در برگزاری سخنرانی های پنجشنبه های فرویدی هم شرکت داشتند از جمله کامران جعفری نژاد و رسول قورخانه چی و همه این افراد نیز در بیمارستان رازی بعنوان روانشناس، روانپزشک و رزیدنت کار کرده اند. آنها بعداً مسیرهای مخالف را در پیش گرفتند: منصوره کیانی با دکتر صنعتی کارش را ادامه داد، قورخانه چی به سراغ گهر همایونپور رفت و کامران جعفری نژاد در مرکز دکتر مرادی شروع به «تحصیل»!!! کرد. اما نقطه مشترک در تمام این افراد و البته کسانی که پذیرای آنها شدند این بود که هر یک از این افراد گنجینه ای از درسنامه های دکتر کدیور را با خود بردند و همانطور که نمونه هایی از آن در سایت انجمن فرویدی آمده است سرقت ادبی از دکتر کدیور با استفاده از همان درسنامه های به سرقت رفته انجام شد. برای مثال: در سال ۸۸ در «نشریه روانشناسی» این بیمارستان که توسط واحد روانشناسی منتشر می شود، رسول قورخانه چی با استفاده از درسنامه ها و سی دی های دزدی از کلاس های دکتر کدیور سرقت ادبی از خانم دکتر انجام داد که نمونه کارشناسی شده آن در سایت انجمن فرویدی موجود است. گهر همایونپور در کتابش از توضیحات و سخنان دکتر کدیور در پنجشنبه فرویدی هجدهم («رمان های خانوادگی»، فروید، ۱۹۰۸) سرقت ادبی کرد (سایت انجمن فرویدی). و کامران جعفری نژاد که حاضر به برگرداندن سی دی ها و درسنامه های کلاس دکتر کدیور نشد، با همین متریال به مرکز دکتر مرادی رفت… لازم به ذکر است که اعتبار این افراد دقیقاً بخاطر شاگردی دکتر کدیور بوده است؛ همانطور که هنوز هم بعضی ها در بیمارستان رازی اعتباری را که برای صحبت های قورخانه چی در مورد روانکاوی قائلند برای این است که فکر می کنند او زمانی شاگرد دکتر کدیور بوده است.
در اینجا شاید لازم باشد مطلبی از فروید را به یاد آوریم که در مورد کسانی مثل آدلر بیان کرده که از او جدا شدند و مسیر مخالف او را در پیش گرفتند در حالیکه همچنان از اعتبار فروید بهره می بردند و نام روانکاوی را یدک می کشیدند:
«اما می دانم موارد دیگری وجود دارد که شما اجازه نمی دهید من به این سادگی از آن ها رد شوم. شما به من خواهید گفت «با این حال تعداد زیادی از افراد وجود دارند که اظهار اخیر شما در مورد آن ها صدق نمی کند. آن ها از تجربه آنالیتیک دوری نجسته اند، آن ها بیماران را آنالیز کرده اند و احتمالاً خودشان هم آنالیز شده اند؛ و حتی برای مدتی همکار شما بوده اند. با این حال آن ها به دیدگاه ها و تئوری های دیگری رسیده اند که بر اساس آن از شما جدا شده اند و مکاتب مستقل روانکاوی را پایه گذاری کرده اند. شما باید برای ما نوری بر امکان و اهمیت این جنبش های جدایی طلب که در تاریخ روانکاوی این قدر زیادند، بیندازید.»
خب، من سعی خواهم کرد این کار را بکنم؛ اما فقط خلاصه و کوتاه، زیرا آن ها کمتر از آنچه شما تصور می کنید به ادراک از روانکاوی کمک می کنند. من مطمئنم شما در وهله اول به «روانشناسی فردی» آدلر فکر می کنید، که برای مثال در آمریکا به عنوان یک خط فکری مرتبط با روانکاوی ما و همسنگ آن و چیزی که گاهی در کنار آن ذکر می شود، به حساب میآید. در واقع، روانشناسی فردی ربطی به روانکاوی ندارد، اما وقایع خاص تاریخی، منجر به ادامه حیات انگلی آن به خرج روانکاوی شده. » («توضیحات، کاربردها و راهکارها» ، فروید، ۱۹۳۰)
و همانطور که دکتر کدیور بارها گفته اند: این سرنوشت روانکاوی است.
بنابراین ایجاد چنین تقاضایی در بیمارستان رازی بر اثر کارهای دکتر کدیور از سال ها قبل انجام شد و تا سال ۹۱ که این تقاضا راه خود را به سوی رییس انجمن فرویدی باز کرد، فراز و نشیب های زیادی را پیمود.
بیمارستان رازی پس از برگزاری این کلاس ها اولین مرکز روانپزشکی در ایران شد که چنین کلاس هایی در این سطح در آن برگزار شده بود؛ کلاس هایی که آقای میلر ـ تنها شارح آثار لکان ـ در نشریه ای که سردبیری آن را بعهده دارند، در مورد این کلاس ها مطلب چاپ کردند (لکان کوتیدین شماره ۳۸۹). زمان برگزاری این کلاس ها، دوره ای طلایی برای بیمارستان رازی بود و کسی نمی داند که این دوره دوباره برای آن تکرار خواهد شد یا خیر؟ و آیا این بیمارستان محروم باز هم نام خود را در تاریخ روانکاوی ایران ثبت خواهد کرد یا نه؟
با این تاریخچه پشت سر، «سه شنبه های رازی» زیر نظر دکتر میترا کدیور و توسط دو تن از شاگردان ایشان برای اولین بار در ایران در یک مرکز روانپزشکی برگزار شد. تاریخچه ای که در پی می آید در واقع زندگی این کلاس را به تصویر می کشد. از آنجا که این کلاس ها نیز کلاس های دکتر کدیور است، در ادامه مطلبی از درسنامه های خانم دکتر در مورد کلاس خود ایشان می آید که پس از گذشت سال ها هنوز هم در مورد کلاس های خانم دکتر صادق است؛ در بیمارستان رازی یا در هر جای دیگری:
«موضوع بحثمان را از این واقعه ای که هفته پیش اتفاق افتاد و منجر به تعطیل شدن کلاس شد، آغاز می کنیم. موضوع اینجاست که از وقتیکه من این کلاسها را افتتاح کردم و از خیلی قبل از آن وقتیکه آمدم ایران، با یک سری مشکلاتی از این دست روبرو هستم و کسانی سعی در تعطیلی این کلاسها و اینجور برنامه ها دارند که به گروهها و طبقات متفاوتی بستگی دارند و هر کدام نیات خاص خودشان را دارند. در نهایت هدف یکی است که این کلاسها تعطیل شوند. تا بحال هم به طرق مختلف مستقیم و غیر مستقیم اینکار را انجام داده اند و هر بار که به طریق مستقیم آمدند اینکار را بکنند، مواجه شدند با اینکه بالاخره یک نهادها و ارگانهایی هستند که پشت سر اینکارند و خیلی قویتر از آن هستند که آنها بتوانند با آنها در بیفتند. این است که به راه حلهای غیرمستقیم رجوع کرده اند. و این هم بارها اتفاق افتاده است و … کار من هم در شش هفته گذشته این بوده است که آنها را هدایت کنم که بالاخره اصل مطلبشان را رو کنند. و طرق غیر مستقیم را بیاورند به آنجایی که اصل مقصودشان است که دیدیم هفته پیش بالاخره اینکار را کردند. دچار این اشتباه استراتژیک بزرگ شدند و حالا وضعیت فرق کرده است. تعطیل کردن کلاسها هم از جانب من یک ترفند تاکتیکی بود چون فقط به همین ترتیب است که حالا من می توانم به همه جا نامه نگاری کنم و به همان نهادها و سازمانها که گفتم اطلاع دهم که چنین چیزی اتفاق افتاده است. بنابراین از آنجایی که برخی از شما خیلی نگران و ناراحت بودید این مطلب را بگویم که اصلاً جای نگرانی نیست، این نه بار اول است و نه بار آخر آن خواهد بود و ممکن است که بارها و بارها تکرار شود و نه فقط در کشور ما اینجوری است بلکه در جاهای دیگر هم اینطوری است و وقتیکه کسی این مسئولیت را برای خودش قرار می دهد که کار معلمی را در چهارچوبهای غیر متعارف انجام بدهد، دچار همین وضع است در کشور خودمان، دکتر شریعتی، استاد مطهری، نمونه هایشان هستند و در کشورهای دیگر هم بالاخره همیشه همینطور بوده است. حدس زدن منظور این اشخاص هم خیلی ساده است. اینجا یک دستهایی در کار است که بطور عاملاً و عامداً کار فرار مغزها را انجام بدهند. به این دلیل ساده که اگر این متخصصینی که الان در خارج از کشور هستند برگردند ایران، نه همه آنها، سی درصد آنها، این آقایون و خانمهایی که با یک سری چیزهای ظاهری به یک جاهایی رسیدند، اینها مجبور می شوند بروند بقیه عمرشان لبوفروشی کنند. این است که به نفع آنها نیست که چیزی تغییر بکند، نه تنها تغییر نکند بلکه اینجا باید برگردد به عصر جاهلیت تا آنها بتوانند لفت و لیسشان را داشته باشند. … در هر صورت من بعنوان روانکاو بایستی یک act داشته باشم و بعنوان یک شهروند باید یک praxis داشته باشم. Act همانطور که اینجا صحبتش را داشتیم یعنی اینکه اشتیاق ناخودآگاه را آدم تبدیل به یک عمل خودآگاه بکند و اشتیاق ناخودآگاه من این است که این کلاسها ادامه پیدا کند، من اینجا باشم، شما اینجا حضور پیدا کنید و این صحبتها رد و بدل بشود و آنالیزهایی که دارم، پروسه های آنالیز آنها ادامه داشته باشد و اینکار هم در همین مملکت انجام بشود، این اشتیاق ناخودآگاه من است و یک act می طلبد و بعنوان یک شهروند باید یک praxis داشته باشم، آن praxis این است همانطور که تعریف praxis این است که توسط بعد سمبولیک، بعد واقع را تغییر بدهیم و این چیزی است که تمامی شما هم در این رابطه این وظیفه را بعهده دارید و اگر ما امروز در وضعیتی نیستیم که کسانی مانند طالبان اینجا ترک تازی کنند، بخاطر این است که تک تک آحاد این مملکت ایستاده اند و مقاومت کرده اند و خواسته اند که اشتیاق ناخودآگاهشان را به ظهور برسانند. هیچ وقت فراموش نمی کنم که اینجا هم یک تعداد آدم جمع شده بودند و راه افتاده بودند بروند تخت جمشید را خراب کنند و در همان زمان، جوانهای به سن و سال شما، جوانهای معمولی مرودشت و شیراز، بلند شده بودند و به ابتکار خودشان با چوب و کلوخ و سنگ مانع این کار شدند. این همان praxis است که از همه ماها انتظار می رود و انجام هم می گیرد این است که می خواستم بدانید این کلاس ها دارد به این قیمت برگزار می شود و بار اول نیست و بار آخر هم نخواهد بود.» (۱۳۸۱/۴/۲۵)
آغاز کلاس ها: پاسخ به یک درخواست
در بهمن ۹۱ درخواست هایی را که در بیمارستان رازی برای برگزاری کلاس روانکاوی از ما شده بود، به دکتر کدیور منتقل کردیم: در اواخر سال ۹۰ واحد روانشناسی بنا به درخواست همکاران روانشناس از مشهدی بعنوان شاگرد دکتر کدیور درخواست برگزاری کلاس روانکاوی را برای سال ۹۱ کرد. از سوی دیگر در سال ۹۰ یکی از روانشناسان ـ خانم عربگل ـ به فدائی گفت تا جایی که می دانم شما مقاله های زیادی از فروید را ترجمه کرده اید، چرا نمی آیید چند تایی از آنها را در «نشریه روانشناسی» چاپ کنید؟ فدائی جواب داد این مقالات در کلاس های دکتر کدیور ترجمه شده اند و زیر نظر دکتر کدیور، ما اجازه چاپ آنها را نداریم. انجمن فرویدی خودش هیات تحریریه دارد که اگر بخواهند چاپ می شود. خانم عربگل دوباره گفت می شود این مقالات را درس داد، شما که قبلاً درس می دادید. فدائی جواب داد آن موقع فرق می کرد. آن موقع من بیرون از بیمارستان کلاس نداشتم، خانم دکتر به من اجازه داده بودند اینجا کلاس بگذارم. الان بیرون از بیمارستان کلاس هست، هر کس بخواهد می تواند در آن کلاس ها شرکت کند. خانم عربگل گفت بچه ها آنجا نمی آیند، اینها هم که می دانی چقدر لازم است راجع به روانکاوی بدانند.
در سال ۹۱ مجدداً چند نفر از همکاران روانشناس از فدائی درخواست کردند بعنوان شاگرد دکتر کدیور برایشان کلاس بگذارد از جمله آقای انصاریون که گفت شما از خانم دکتر کدیور بخواهید که اجازه بدهند اینجا کلاس برگزار کنید چون کسانی مثل قورخانه چی هستند که بدون اینکه چیزی از روانکاوی بدانند مردم را آنالیز می کنند. من دوستم را برای روانکاوی به آقای قورخانه چی معرفی کردم که خیلی پشیمان شدم چون حالش خیلی بد شد و از من هم شاکی بود که چرا او را معرفی کردم. بالاخره مردم باید بدانند که چه کسی روانکاو هست چه کسی نیست مخصوصا روانشناس های اینجا، که حداقل درست refer بدهند.
بعد از انتقال این تقاضاها به دکتر کدیور ایشان در بهمن ۹۱ در این مورد عنوان کردند وقتی چنین درخواستی هست ما باید به آن پاسخ بدهیم و بر این اساس اجازه برگزاری این کلاس ها را در بیمارستان رازی دادند.
برای انجام تشریفات اداری ابتدا با مسئول آموزش روانشناسی بیمارستان خانم رافعی در مورد برگزاری این کلاس ها صحبت کردیم. خانم رافعی پرسید این کلاس ها را فقط برای روانشناسان می گذاریم؟ که ما جواب دادیم خیر، هر کسی در بیمارستان می تواند در این کلاس ها شرکت کند. خانم رافعی پاسخ داد چون در این کلاس ها فقط روانشناسان شرکت نمی کنند و از واحدهای دیگر بیمارستان هم حضور خواهند داشت، بهتر است از طریق دکتر مزینانی بعنوان معاون آموزشی هماهنگ شود. بر همین اساس نامه ای به دکتر مزینانی نوشته شد که در آن ذکر شده بود این کلاس ها زیر نظر دکتر کدیور و با نام «جلسات آشنایی با روانکاوی» برگزار می شود.
پس از آن مشهدی با دکتر مزینانی در مورد کلاس صحبت کرد و دکتر مزینانی عنوان کرد بهتر است نوشته نشود که این کلاس ها زیر نظر دکتر میترا کدیور برگزار می شود چون ایشان هیچ ارتباطی با این دانشگاه یا بیمارستان ما ندارند، جزو پرسنل ما نیستند، بهتر است فقط اسامی معلمان باشد. در مورد اسم کلاس هم اگر بشود، اسم را هم تغییر بدهید. در مورد افراد شرکت کننده هم برای روانشناسان این کلاس ها مرتبط است ولی در مورد رشته های دیگر اینطور نیست. مشهدی توضیح داد این کلاس ها برای کسانی است که می خواهند با روانکاوی آشنایی پیدا کنند و این، ربطی به رشته تحصیلی یا کاری آنها ندارد.
گفته های دکتر مزینانی را به اطلاع دکتر کدیور رساندیم و ایشان گفتند: باید دو نفری بروید، شماها فردا می روید پیش دکتر مزینانی. اصلاً هیچ جور اولویتی برای من وجود ندارد که این کلاس برای چه کسانی باشد. اگر گفتند برای روانشناسان بطور خاص، می گذاریم. اگر شماها نباشید قورخانه چی می گذارد، شماها که بلدید این تشنگی شان را رفع کنید. همه هم می دانند این کلاس ها زیر نظر من است و اگر از شما هم خواسته اند که این کلاس ها را برگزار کنید به این دلیل است که می دانند شاگرد من هستید. همانطور که خودشان هم گفته اند دیگر: شما که شاگرد دکتر کدیور هستید، اجازه اش را بگیرید. در مورد کلاس ها اسم را تغییر نمی دهیم اسمش همین است. شما یک درخواست بنویسید که این دوره برای این مدت می خواهیم برگزار بشود؛ روزش و ساعتش. بگویید ما مقاله های فروید را آنجا می گوییم. این «جلسات آشنایی با روانکاوی» است و هر کسی با هر تحصیلاتی بر اساس علاقه اش می تواند شرکت کند. شما که نمی خواهید روانکاو یا رواندرمانگر تربیت کنید. ما می خواهیم افراد با روانکاوی آشنا شوند و هر کس علاقه داشته باشد می تواند بیاید.
پس از این صحبت ها نامه دوم به تاریخ ۹۳/۲/۲ به شرح زیر به دکتر مزینانی نوشته شد:
بعد از اینکه دکتر مزینانی با برگزاری کلاس موافقت کرد و نامه را برای آموزش بیمارستان فرستاد، آقای فرخی نژاد ـ مسئول وقت آموزش بیمارستان ـ فرمی به ما داد که در آن مشخصات کلاس آمده بود:
آقای فرخی نژاد پیشنهاد کرد: چون از طریق آموزش دارید این کلاس ها را برگزار می کنید می توانید به شرکت کنندگان گواهی بدهید، اینطوری این کلاس ها جزو ساعت های آموزشی پرسنل محسوب می شود. این مساله را با خانم دکتر در میان گذاشتیم. خانم دکتر خواستند بدانند در برگه گواهی چه مطالبی ذکر می شود. وقتی به اطلاع ایشان رساندیم گفتند خیلی خب، پس نمی توانند با آن کار کنند. هر طور که خودشان می خواهند. آقای فرخی نژاد عنوان کرد کارشناسان باید در سال ۱۲۰ ساعت آموزش بگذرانند که ۶۰ ساعت آن مرتبط و ۶۰ ساعت غیر مرتبط است. ما می توانیم ۳۰ ساعت آن را در این کلاس ها محاسبه کنیم. و عنوان کرد برای روانشناسان مرتبط و برای سایر کارشناسان غیر مرتبط محسوب می شود. برای آقای فرخی نژاد توضیح دادیم که روانکاوی هیچ ربطی به روانشناسی ندارد و روانشناسان هم در واقع چیزی از روانکاوی نمی دانند. آقای فرخی نژاد گفت ما بهر حال این گواهی ها را می دهیم دیگر. ما تاکید کردیم که کلاس را برای همه می گذاریم نه فقط برای روانشناسان. پس از آن آگهی برگزاری کلاس ها توسط آموزش تهیه شد و روی بورد قرار گرفت. این آگهی توسط آموزش بیمارستان در بورد آموزش، کارت زنی، و واحدهای آموزش کاردرمانی، پرستاری، روانشناسی و مددکاری نصب شد. آقای فرخی نژاد در جلسه ای عنوان کرد که ما فقط می توانیم این کلاس را برای کارشناسان برگزار کنیم که ما پس از اینکه این مساله را به اطلاع دکتر کدیور رساندیم بنا به گفته خانم دکتر به آقای فرخی نژاد پاسخ دادیم: شما به هر کس می خواهید گواهی بدهید طبق ضوابط خودتان بدهید، ولی همه می توانند در این کلاس ها شرکت کنند.
طبق هماهنگی آقای فرخی نژاد قرار شد کلاس در روزهای سه شنبه ساعت ۹:۱۰ تا ۱۰:۳۰ در سالن شهید صابری برگزار شود. ابتدا قرار بود کلاس از خردادماه شروع شود پس از آنکه ما به خانم دکتر اطلاع دادیم که به دلیل اینکه از خرداد تا مهر ماه کلاس های دانشگاه و فعالیت های آموزشی بیمارستان تعطیل است و رزیدنت ها و سایر دانشجویان رفت و آمد چندانی به بیمارستان ندارند، خانم دکتر اجازه دادند کلاس ها از مهرماه برگزار شود.
دوره اول (۹۲/۷/۹ تا ۹۲/۹/۱۲)
دوره اول «کلاس های آشنایی با روانکاوی» با موضوع «روانکاو کیست؟» آغاز شد. در جلسه اول این دوره ۵۲ نفر حضور پیدا کردند. در ابتدای کلاس اعلام شد: « خانم دکتر گفتند کسانی که در این کلاس ها شرکت می کنند اسامی شان برای AMP (انجمن جهانی روانکاوی) فرستاده می شود و برای شخص آقای میلر» قوانین کلاس که پس از تایید خانم دکتر به تدریج شکل می گرفت شامل این موارد بود:
- رعایت نظم و دیسیپلین کلاس ضروری است.
- ضبط کردن کلاس ممنوع است.
- موبایل ها silent یا خاموش باشد.
- اگر کسی قبل از پایان کلاس، جلسه را ترک کند آن جلسه برایش غیبت محسوب می شود.
- کسی که پیش از پایان کلاس جلسه را ترک می کند نمی تواند دوباره وارد کلاس شود.
- ۱۰ دقیقه پس از شروع کلاس، کسی اجازه ورود به جلسه را ندارد.
از جلسه دوم بین معلمان تقسیم کار صورت گرفت به این ترتیب که یکی از آنها مسئول حضور و غیاب و برقراری نظم و دیسیپلین کلاس و دیگری سخنران بود. پس از پایان سخنرانی، پاسخ به پرسش ها توسط هر دو معلم انجام می شد. در این کلاس، بر خلاف کلاس های دیگری که در این مرکز برگزار می شد، در زمان سخنرانی سکوت کامل بر جلسه حکمفرما بود به گونه ای که صدای نفس کشیدن افراد شنیده می شد. همچنین برخلاف سایر کلاس های مرکز که در آن فقط ۱۰ نفر شرکت می کردند ولی اسم ۳۰ نفر در کلاس ثبت شده بود، فقط اسامی کسانی حضور می خورد که واقعاً در کلاس شرکت داشتند. با وجودیکه از واحدهای مختلف، افرادی از معلمان تقاضا کردند اسامیشان در این کلاس ثبت شود و به بهانه اینکه کار دارند و نمی توانند در کلاس حاضر شوند، از غیبت آنها صرفنظر شود، به همه این افراد گفته شد این کلاس فرق می کند و فقط کسانی که واقعاً در آن حضور دارند، حضور می خورند. در این کلاس حتی صدای موبایل هم شنیده نمی شد در حالیکه معمولاً در کلاس های رازی تعداد زیادی از افراد ضمن کلاس مشغول صحبت کردن با موبایل بودند. حتی وقتی موبایل کسی ـ بنا به تصادف ـ زنگ می خورد، همه به سرعت به او نگاه می کردند که موبایلش را بی صدا کند. در تمام کلاس های رازی سخنران حداقل نیم ساعت منتظر می شود که اولین شرکت کنندگان در کلاس حاضر شوند ولی «کلاس های آشنایی با روانکاوی» سر ساعت آغاز می شد و کسانی که دیرتر از ۹:۲۰ می رسیدند اجازه شرکت در کلاس را نداشتند. و این باعث شده بود که گاهی اوقات شرکت کنندگان بدوند تا بتوانند خود را سر وقت به کلاس برسانند. مسئول آموزش آقای فرخی نژاد به ما گفت این تنها کلاسی است که حضور و غیابش با دقت و درست انجام می شود.
در دوره اول ۵۴ نفر در کلاس ثبت نام کردند. طبق ضوابط کلاس کسانی که بعد از جلسه چهارم می خواستند در کلاس شرکت کنند، ثبت نام نمی شدند. بنابراین تعداد ۵۴ نفر ثبت نام دوره اول بدون محاسبه تعداد کسانی بود که بعد از جلسه چهارم مایل به ثبت نام بودند ولی بدلیل ضوابط کلاس از آنها ثبت نام بعمل نیامد. شرکت کنندگان کلاس شامل روانشناس، پرستار، ماما، کاردرمانگر و مددکار بودند. جدول زیر موضوعات درس داده شده در این دوره را نشان می دهد:
جلسات | تاریخ | موضوع | سخنران |
جلسه اول | ۹۲/۷/۹ | روانکاو کیست؟ | مشهدی |
جلسه دوم | ۹۲/۷/۱۶ | «روانکاوی وحشی» (فروید، ۱۹۱۰) | فدائی |
جلسه سوم | ۹۲/۷/۲۳ | «روش روانکاوی فروید» (فروید، ۱۹۰۳) | مشهدی |
جلسه چهارم | ۹۲/۷/۳۰ | بخش واپس زنی از سخنرانی نوزدهم «مقاومت و واپس زنی» (فروید، ۱۹۱۶) | فدائی |
جلسه پنجم | ۹۲/۸/۷ | بخش مقاومت از سخنرانی نوزدهم «مقاومت و واپس زنی» (فروید، ۱۹۱۶) | مشهدی |
جلسه ششم | ۹۲/۸/۱۴ | «انتقال» (دیکشنری لکانی، کتاب «مکتب لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم»، درسنامه های دکتر کدیور) | فدائی |
جلسه هفتم | ۹۲/۸/۲۱ | سخنرانی شانزدهم از سخنرانی های آشنایی با روانکاوی «روانکاوی و روانپزشکی» (فروید، ۱۹۱۶) | مشهدی |
جلسه هشتم | ۹۲/۸/۲۸ | سخنرانی هفدهم از سخنرانی های آشنایی با روانکاوی «معنای سمپتوم ها» (فروید، ۱۹۱۶) | فدائی |
جلسه نهم | ۹۲/۹۵ | «تعبیر» از دیکشنری لکانی و درسنامه های دکتر کدیور | مشهدی |
جلسه دهم | ۹۲/۹/۱۲ | تداعی آزاد از کتاب «مکتب لکان روانکاوی در قرن بیست و یکم» و درسنامه های دکتر کدیور | فدائی |
مسئول آموزش که از جلسه اول در مورد استقبال از این کلاس شنیده بود شخصاً در جلسه دوم به تاریخ ۹۲/۷/۱۶ شرکت کرد و گفت کلاس شما در تاریخ این بیمارستان نظیر نداشته. چه نظم و دیسیپلینی! شنیده ام خیلی استقبال شده، تا بحال چنین کلاسی نداشته ایم. حالا خودم آمدم دیدم همینطور هم هست. و پرسید از تجهیزات سالن راضی هستید؟ البته این کلاس اینقدر سکوت است که احتیاجی به بلندگو نیست.
در این دوره دانشجویان کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دکتری مامایی و سایر همکاران از واحدهای مختلف پرسنلی ـ بجز روانپزشکی ـ هم در این کلاس ها شرکت کردند. در پایان هر جلسه هر دو معلم به خانم دکتر گزارش کلاس را می دادند شامل: تعداد شرکت کنندگان، موضوع درس، سوالات مطرح شده و جو کلی کلاس، و مطالبی که شاگردان بعد از کلاس عنوان می کردند مانند سوالات یا مطالب دیگر. بعد از جلسه نهم خانم دکتر گفتند که این مطالبی که شماها درس می دهید واقعاً سنگین است. میزان توضیحاتتان را خیلی خیلی بیشتر کنید. هر مقاله را ۴ جلسه درس بدهید.
اواخر دوره اول خانم گودرزی (مسئول آموزش پرستاری) در مورد محل و ساعت برگزاری کلاس شروع به بهانه جویی کرد. خانم صادق پور مسئول هماهنگی سالن شهید صابری چند بار به ما گفت که می شود کلاستان را یک ربع کمتر کنید؟ چون پرستاری بعد از شما جلسه دارند. ما پاسخ دادیم خیر، ما این ساعت را با آموزش هماهنگ کردیم و در این ساعتها در واقع سالن پر است و شما نمی توانید برای کسی وقت بگذارید. ولی دوباره خانم صادق پور این مسئله را عنوان کرد که خانم گودرزی کلی با من دعوا کرده و گفته که نمی شود اینها هر سه شنبه اینجا کلاس داشته باشند. و اضافه کرد اینها فکر می کنند من با شما رابطه ای دارم. ما پاسخ دادیم اصلاً به شما چه ارتباطی دارد مسئول آموزش این کلاس را هماهنگ کرده. به خانم گودرزی هم ارتباطی ندارد که ما هر سه شنبه کلاس داریم. برای این مشکل هم با مسئول آموزش (آقای فرخی نژاد) صحبت کردیم که گفت ما این دوره را هماهنگ کرده ایم و آنها هم حق ندارند به شما چیزی بگویند ولی نمی توانیم برای یک سال کامل کلاس را به شما بدهیم. حالا اینها به کلاس شما بند کرده اند.
بعد از این خانم گودرزی در مورد کلاس های دانشگاهی مشهدی هم شروع به اعتراض کرد طوری که یک بار وسط کلاس آمد جلوی در و از مشهدی خواست که کلاسش را متوقف کند چون پرستاری در آن ساعت جلسه دارند!!! و تا حدود ۲۰ دقیقه پشت در کلاس مانع از ادامه کلاس شد. مشهدی سرانجام عنوان کرد: من با آقای عزیزی (مدیر بیمارستان) در این مورد صحبت می کنم و شما هم با ایشان صحبت کنید، خود ایشان باید مشکل را حل کند. بعد از صحبت با آقای عزیزی ایشان گفت کلاس شما را من هماهنگ کرده ام و مسئولیت حل این مساله را بر عهده گرفت.
بعد از پایان دوره اول و قبل از اینکه تاریخ برگزاری دوره بعد اعلام شود، تعدادی از همکاران به فدائی و مشهدی می گفتند که ما ثبت نام کردیم برای کلاس ها! که این امر برایمان جای تعجب داشت. وقتی از آقای فرخی نژاد در این مورد پرسیدیم پاسخ داد ۳۲ نفر در آموزش بیمارستان برای دوره بعد این کلاس ثبت نام کرده اند. و اضافه کرد به من گفته اند که ساعت کلاس شما بیمارستان تعطیل می شود، بخش ها خالی می شود، اینطوری نمی شود، ما باید یک محدوده ای بگذاریم. مگر ما چند تا روانشناس و مددکار داریم؟ بیمارستان را تعطیل می کنید. ما به کسانی که دوره قبل شرکت کرده بودند می گوییم نمی توانند ثبت نام کنند، افراد جدید در این دوره شرکت کنند. پرستاری هم گفته هر کس بخواهد در این کلاس ها شرکت کند، باید از مرخصی شخصی اش استفاده کند. نمی شود که نصف ساعت های آموزشی پرسنل با کلاس شما پر شود. تازه روانکاوی آموزش اختصاصی آنها هم نیست اینها باید یک سری کلاس ها را مرتبط با رشته شان بگذرانند، شما هم که می گویید برای هیچکدام از گروه ها مرتبط نیست، ولی وزارتخانه گواهی اینها را بعنوان مرتبط برای روانشناسان قبول می کند. برای کلاس های دیگر هم جا بگذارید. به آقای فرخی نژاد گفتیم ما ثبت نام اینطوری [پیش از شروع دوره و در دفتر آموزش] نداریم، ثبت نام در خود کلاس انجام می شود. و نمی توانیم هم به کسی بگوییم کلاس نیاید.
وقتی این کارشکنی ها و همینطور صحبت های آقای فرخی نژاد را به اطلاع خانم دکتر رساندیم ایشان گفتند: اینها سوسه می دوانند [برای تعطیلی کلاس های شما]. وقتی بسته بشود با سوسه دوستان بسته می شود ولی تا همین مدت کلاس هایتان را بگذارید. و توضیح دادند: آقای میلر از … حرف می زند، از قول لکان می گوید که اینقدر ازش متنفر بودند. آدم ها وقتی ایده های نو می آورند برای جماعت مردم، مردم فکر می کنند اینها احمقند و دست کمشان می گیرند و همین آدم ها در مقابل کسانی هستند که ادعای دانستن می کنند و وقتی متوجه می شوند واقعاً از آنها برترند، ازشان متنفر می شوند. در سرنوشت این کار هست، باید بدانید و تا آن موقع شما کلاس هایتان را برگزار می کنید. یک دوره ۱۰ روزه دیگر در زمستان بگذارید. به آقای فرخی نژاد بگویید ما نمی توانیم خط کش بگذاریم روی آدم ها بگوییم اینهایی که آمده اند اینطوری… در روانکاوی این چیزها را نداریم، اگر شما می خواهید خط کش بگذارید، خودتان بگذارید. هر کسی سر کلاس های ما می تواند بیاید ولی شما طبق ضوابط خودتان گواهی بدهید.
خانم دکتر همچنین گفتند: موضوع همین بود ما صبر کردیم اینقدری بشود که وقتی شما شروع به عرضه دانش تان می کنید همه را مبهوت کنید و بتوانند تفاوت را با آن دری وری هایی که شنیده اند حس کنند، بهترین کلاس هایی که در تاریخ شان داشته اند!
و به این ترتیب برنامه ریزی برای برگزاری دوره دوم «جلسات آشنایی با روانکاوی» آغاز شد.
[۱] . «مرکز آموزشی و درمانی روانپزشکی رازی»، دکتر جعفرباباپور، ۱۳۸۷، ناشر کتب علوم پزشکی
پیوند کوتاه به این مطلب: