با سلام و عرض ادب
کاربر xxxxxxxx این متن را به اینستای اصلی دایرکت کرده است.
با احترام
گروه سایت
” شیر خدا و رستمدستانم آرزوست ”
رابرت براونینگ، شاعر رومانتیک
قرن نوزدهم انگلیس
در قطعه شعر بسیار ژرف
و لطیفی میگوید:
در عالم هستی
ما را به چیزی نمیگیرند
مگر آن دم که در برابر دیو
قیام کنیم
پیش از آن در دست
دیو نفس گرفتاریم
و دیوان ما را بنده خود میبینند
و خوار میشمارند
و فرشتگان نیز ما را
اسیر دیو مییابند
و قدر و قیمتی بر ما نمینهند
اما در آن دم
که آدمی قیام کند
و فریاد بر آورد که
من دیگر در اسارت دیو
نخواهم ماند
تمام کائنات متوجه او میشوند
در میان دیوان
ولولهای و آشوبی به پا میشود
که بگیرید این زندانی فراری را
که عزم راه دین کرده
و بترسانید و بازگردانید
به گفته مولانا:
چون تو عزم دین کنی با اجتهاد
دیو بانگت برزند اندر نهاد
که مرو آنجا بیندیش ای غوی
که اسیر فقر و درویشی شوی
و از آن طرف
فرشتگان و کروبیانِ عالم بالا
سر از پنجرههای آسمان
بر میآورند
و همگان را خبر میکنند
که هان بنگرید انسانی را
که در برابر دیوان قیام کرده
و عزم آسمان دارد
فی الجمله قیامتی به پا میشود
و همه قابلیتها و استعدادهای آدمی
به سوی فعلیت حرکت میکنند.
پیشه چنین انسانی در جهان
جز این نیست که
هر کجا دیو و اژدهایی است
با او بجنگد
و هر کجا انسانی در چاه
و زندان دیوان اسیر است
او را برهاند.
برگرفته از کتاب ” مقالات “
ترجمه آزاد شعر رابرت براونینگ از حسین الهی قمشه ای
ناشر: انتشارات روزنه
تقدیم به سرکار خانم دکتر کدیور و اعضای سرافراز انجمن فرویدی
پیوند کوتاه به این مطلب: