جدیدترین معجون جادوگری “صن-هما-فر” – بخش سیزده (۳)
به مناسبت سالگرد جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ (جمعه سیاه) و… بقیه قربانی های آئینی
…
ادامه بخش سیزده (۲)
در اینجا می پردازیم به تاریخ های (مقدس) این کهن ترین مذهب که در هر هفته تکرار می شوند. در این مورد آنها همچون دیگر ادیان رفتار می کنند: شنبه برای یهودی ها، یکشنبه برای مسیحی ها، جمعه برای مسلمانان. در مورد کلیمی ها انتخاب روز شنبه برای این است که در تورات آمده که یهوه بعد از شش روز آفرینش در روز هفتم دست از کار کشیده و سبط (تعطیل) کرد. مسیحی ها که در همه کاری از میترائیسم کپی برداری کرده اند با دل راحت خورشید روز (خورشید شید Sunday) را برگزیده اند! مسلمان ها همین طور الله بختکی یک روز را انتخاب کرده اند ولی چون نمی توانسته اند از قیم خود – یعنی یهودیت – زیاد فاصله بگیرند در نتیجه مجبور شده اند به شنبه بسنده کنند (مسیحیان هم که زودتر جنبیده بودند و یکشنبه را گرفته بودند). البته جمعه همان ناهید شید هم هست. اوه دوباره رسیدیم به ناهید/ استر!!
این واقعیت که یهوه کار خودش را در خورشید روز شروع کرده کافی است تا نشان دهد تا چه میزان ادیان ابراهیمی توانسته اند از زیر سلطه میترائیسم خارج شوند. و این که ایرانیان کلمه خورشید را، که در واقع به معنای ماهروز یکشنبه است، برای خود خورشید (خور – هور) به کار می برند!! همین که من در بالا مجبور شدم از واژه خورشید شید استفاده کنم نشان می دهد که واپس زنی اعمال شده توسط ادیان ابراهیمی تا چه حد ناقص است!
دردسرتان ندهم. آن قومی که مجبور شده ستاره کیوان را به عنوان ستاره- خدای خود انتخاب کند و در نتیجه کیوان شید (شنبه) را برای اظهار وجود، قطعاً یک محظوریتی داشته. زیرا کیوان نحس ترین ستاره این مجموعه هفت تائی است. یا شاید چون آن قوم این ستاره را انتخاب کرده این جرم آسمانی نحس شده. هر چه هست آن قوم اولی قوم یهود نبوده. داستان شش روز کار یهوه فقط برای این بوده که کیوان شید را روی دست یهود بگذارند. آخر خدائی که خسته شود و دست از کار بکشد هم از آن حرفهاست!!
آیا می دانستید که تورات حدود پانصد سال بعد از تاریخ تخمینی زندگی موسی نوشته شده؟ درست مثل فقه اسلامی که بیش از دویست سال بعد از وفات پیامبر نگاشتن آن آغاز شده و تکمیل کردن آن هم حدود هشتصد سال طول کشیده!! ولی چه باک، مهم این است که بتوان با استناد به آنها قصاص کرد، با همدستی استرها و داوودها…
ضمناً داستان درپیتی فروریختن کنگره های کاخ تیسفون(۱) هم دستپخت این حدیث نویسان و سیره نویسان قلم به مزد دربار عباسی است که برای توجیه حکومت نامشروع خود بر میراث ساسانی نیاز به چسباندن خود به آسمان و به تقدیر داشتند. در طول این چند صد سالی که این دروغ به خورد ما داده شده یکی از خودش نپرسیده که آخر همین امروز هم روز میلاد پیامبر مشخص نیست و اهل تسنن آن را در ۱۲ ربیع الاول جشن می گیرند و شیعیان در ۱۷ ربیع الاول!! حالا این کنگره ها در کدامیک از این دو روز فرو ریخته اند؟ در اولی یا دومی یا هر دو بار یا در یک تاریخ بینابینی، مثلاً در روز ۱۴.۵ ربیع الاول؟!! از آن جالب تر تاریخ وفات پیامبر در کتاب یکی از این سیره نویسان قلم به مزد است. او آنچنان در کار مزد بگیری خود غرق است که تاریخ وفات را دوشنبه ۲ ربیع الاول یا دوشنبه ۱۲ ربیع الاول ذکر کرده و انقدر حواسش نبوده که نمی شود هم دوم یک ماه دوشنبه باشد و هم دوازدهم آن ماه!! دست آخر هم معلوم نمی شود ۲۸ صفر فعلی از کجا آمده!! حالا روز تولد یک پسر بچه یتیم را نمی دانستید روز وفات خاتم النبیین را هم نمی دانید؟؟!!اوه آنها فقط قصاص را “می دانند” و همین کافی است!
داستان درپیتی دیگرشان نامه نوشتن پیامبر به خسرو پرویز است آنهم در زمانی که پیامبر همان قوم قریش را هم هنوز به راه نیاورده بود! برای اثبات جعلی بودن این داستان همین بس که حتی خلیفه قدرتمندی همچون معاویه به نام و با تصویر خسرو پرویز سکه می زد و اسم خود را فقط در یک گوشه سکه حک می کرد! این همان معاویه ای است که با گردن کلفتی خلافت را هم از داماد و هم از نوۀ پیامبر گرفته ولی زورش به عکس خسرو پرویز هم نمی رسد! یک چیزی ببافید که بگنجد!
به آن بچۀ کنیزک معاویه، که مادرش را در بازار شام فروختند و امروز خودش را به شورای شهر تهران رسانده، حق بدهید که بعد از گذشت ۱۴۰۰ سال از نام انوشیروان دادگر هم لرزه بر تنش بیافتد و به پادشاهان اسطوره ای یهود پناه ببرد. اسطوره از آن نظر که نه تنها هیچ شواهد باستان شناسی از وجود پادشاهی آنها به دست نیامده بلکه زمانی را که ادعا می شود آنها در اورشلیم پادشاهانی با دبدبه و کبکبه ای افسانه ای بوده اند اورشلیم بیچاره قریه ای فکسنی بیش نبوده! کیست که نداند بیت المقدسی که امروز در اورشلیم وجود دارد با پولی ساخته شده که کوروش در اختیار یهودیان آزاد شده از اسارت در بابل گذاشته است! حالا به قضیه زنای محصنه و قتل هم که در خود تورات آمده کاری نداریم!
اوه راستی، آن زمانی که عمر بن الخطاب به فرمان اربابان رومی خود تصمیم گرفت خودش برای ایرانیان پیامبر بفرستد هنوز قرآن جمع آوری نشده بود! آخر قرآن هم پس از وفات پیامبر و از روی حافظه اصحاب نوشته شده!!! خطی هم که قرآن با آن نوشته شده در آن زمان هنوز حروفش نقطه نداشته، یعنی یک حرفی را می شده ب خواند یا ت یا ث یا ن یا ی!! تقریباً حدود هفتاد سال پس از جمع آوری اولیه قرآن نقطه گذاری در حروف این خط آغاز شده!! How convenient !!
نقطه گذاری بر حروف آن خط پس از آن آغاز شد که ایرانیان خوارزم برای جلوگیری از به آتش کشیده شدن کتابخانه هایشان دست به نوشتن قرآن به یکی از نگاره های پهلوی زدند.
مصحفی را که ما امروز در اختیار داریم تنها در سال ۱۹۲۲ در قاهره استانداردیزه شد و اگر کمی شعور داشته باشیم بخاطر خواهیم آورد که در زمان حافظ چهارده روایت از قرآن وجود داشته (قرآن ز بر بخوانم در چارده روایت)! تازه همان چهارده روایت هم خودش محصول یک استانداردیزاسیون قبلی بوده که از میان دهها روایت فقط چهارده تای آن به رسمیت شناخته شده!! و همه اینها بعد از اولین ممیزی عثمان است که او تعداد زیادی از نسخه هائی را که در دست مسلمانان بود جمع آوری کرده و همگی را در آتش انداخت و سپس نسخه ای را از زیر تشک زنش درآورد و اعلام کرد این است قرآن “استاندارد” مسلمانان!! و البته اگر مشروعیت به دامادی باشد او دو بار داماد پیامبر بود!
یکی نیست از او بپرسد چرا پشت همین “قرآن” ات تاریخ وفات پدر زنت را یادداشت نکردی تا مردم اینجوری توی دوشنبه ها سرگردان نشوند و دست آخر هم از روی اجبار روی “شیش شنبه” اجماع نکنند؟؟!
قصاص قصاص … حد حد… قاهره قاهره… اسمش رویش است قاهره باید هم قاهر باشد!
قانون قصاص را هم که به برکت تلاش های آیت الله بهشتی داریم، پدر معنوی ابراهیم رئیسی! به آن “کهن ترین مذهب جهان” حق بدهید که رژیمی که در آن قصاص هست را به رژیم بدون قصاص شاه ترجیح بدهد!
ایوای!! حالا چرا آن سه تا هرم را صاف بردند در همانجائی کاشتند که این دوستان قاهر در آن قرآن را استانداردیزه کردند؟؟ و چرا این “کهن ترین مذهب جهان” انقدر با آن هرم ها درگیر است و اگر آنها را هر روز در چشم ما فرو نکند آرام نمی نشیند؟؟ و اصلاً چرا آنها تاریخچه خود را تا مصر باستان عقب می برند؟؟
اوه راستی، یکی از آن همسایه ها قهاری (!) نام داشت، حسن قهاری آهنگر کلائی. او هم مازندرانی بود. خودش آمده بود همسایه من شده بود و دو سه سال قبل از آن هم یکی از قوم و خویش هایش را فرستاده بود که مثلاً آنالیزان من باشد. آن قوم و خویش اسم کاملش را نگفته بود. در مورد او هم مثل آن چماق سرگینی بالۀ چهار نفره من از خودم می پرسیدم “این بیچاره چرا اینجوریه؟”. اما او مدت خیلی کمی دوام آورد. او همکار کشاورز و شریعت و نوحه سرا بود!
یکی دیگر از همسایه ها رضا نعمتی نام داشت. او فقط سه ماه پیش از این ماجراها آپارتمان دیوار به دیوار قهاری را اجاره کرده بود. آن دو همه ساعات فراغت خود را با یکدیگر می گذراندند. رییس آن کلانتری که در آن قصد داشتند با یک احضاریه ساده “ادای پاره ای توضیحات” مرا به کلانتری بکشانند و سپس کت بسته ببرند سرهنگ پاسدار نعمتی نام داشت!! بعد از این که من زنده از آن بیمارستان برگشتم رضا نعمتی بلافاصله آن ساختمان را ترک کرد در حالی که مجبور شد چهار ماه دیگر هم اجاره بهای آن واحد خالی را بپردازد. قهاری هم چند ماه بعد واحدش را اجاره داد و از آن ساختمان رفت.
نکته بسیار مهم این که رضا نعمتی بعد از دو دهه اقامت در قزاقستان به ایران برگشته و یکراست همسایه من شده بود!!! همچنین او مثل آب خوردن صفحه فیسبوک هک می کرد (شاید روزی اعضای انجمن در این مورد افشاگری کنند). اگر دربارۀ شهر آستانه در قزاقستان در یوتیوب سرچ کنید موارد عجیب و قابل تاملی پیدا می کنید.
آری برای تدارک یک قربانی انسانی آئینی دهها نفر دست اندر کارند. همگی هم “اجر” ش را دریافت می کنند، به نسبت میزان مشارکتشان.
و اما این کهن ترین مذهب جهان هم، مثل همه مذاهبی که سرشان به تنشان می ارزد، هیچ نقطه ثقل دیگری بجز میترائیسم ندارد و می بایست خود را به عنوان نقطه مقابل ارزش های مهرپرستی تعریف کند. از همین جاست که متوجه می شویم که این مذهب، حتی اگر از مهرپرستی قدیمی تر هم بوده باشد، باز هم هرگز برای خود دشمنی قدرتمندتر از آن نیافته.
نقطه مقابل ارزش های مهرپرستی و خود مهر همان جائی است که کیوان ایستاده. ولی آن را که روی دست یهود گذاشته اند. می ماند مریخ ستاره جنگ ( قاهر) و مریخ روز (سه شنبه). این که همه اتفاقات مهم در آمریکا در روز سه شنبه رخ می دهند نشان از میزان وسواس این قوم دارد.
سوت زنانی که در آمریکا از این فرقه جدا شده اند می گویند که آنها ۱۰ تا ۱۲ درصد جمعیت آن کشور را تشکیل می دهند. آنها تحمین می زنند که این نسبت در سراسر جهان همین رقم باشد. دو تا سه برابر این رقم هم آنها مزدور ارزان قیمت دارند. بیخود نیست که ما در اقلیت مطلقیم! مصاحبه آپرا با آن زن را در همین وبسایت دوباره ببینید.
وقتی کسانی را می بینید که در پست های کلیدی انقدر می مانند تا فسیل می شوند و می بینید که دولت ها عوض می شوند حکومت ها عوض می شوند رژیم ها عوض می شوند ولی آنها همچنان در پست های کلیدی هستند شک نکنید که جزو آن فرقه اند. آنها ماکزیمم به اندازه یک ایستگاه اتوبوس از نیاوران تا جماران جا به جا می شوند!
در ادامه به دیگر ماهروزهای مقدس این قوم خواهیم پرداخت. از این پس نیز برای آنها کلمه قوم را به کار خواهم برد چون که هر مذهبی قومی است. تشیع ایرانیان!
…
ادامه دارد
(۱) در مطلب “تا وقتی تیسفون بر جای خود استوار بود…” چاپ شده در وبسایت انجمن فرویدی درباره این دروغ بزرگ توضیح داده ام: “گذشته از آن که این یک داستان جعلی است و زمانی که پیامبر متولد شد هنوز اعراب اصلاً تاریخ و گاهشماری نداشتند… اعراب فقط در زمان عمر و پس از فتح ایران به فکر گاهشماری افتادند چون تا قبل از آن همه روزهایشان مثل هم بود و نیازی به حساب و کتاب نداشت، اما ادارۀ کشوری مثل ایران حساب کتاب لازم داشت. بخاطر همین هم مبدأ تاریخ خود را هجرت پیامبر گذاشتند، چون آن تاریخ را می توانستند سر انگشتی حساب کنند. اگر برای آنها تاریخ تولد پیامبر مشخص بود مثل مسیحی ها تاریخ “میلاد” پیامبر را مبدأ قرار می دادند!! موضوع همین قدر ابلهانه است!”.
پیوند کوتاه به این مطلب: