دوشنبه ۳ مهر ۱۴۰۲

بخش ها

آرشیو ماهیانه


دسته ها:روانکاوی در انجمن فرویدی، سؤالات در مورد مدرک تحصیلی دکتر محمد صنعتی، سور مقصور کاسبان روان

خانم پروانه محمد خانی، خوب نام خودتان را در تاریخ روانکاوی میهنمان ثبت کردید

پنج شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۴

دیدگاه خانم سوده رخشا درباره «مافیای روان»

 

 
وقتی دیدگاه خانم م. م. درباره «مافیای روان» را در مقاله « بله خانم پروانه محمد خانی، فروید ظهور شما را پیشگوئی کرده بود!» می خواندم یاد همان خانم «روانکاو شده» افتادم.
دوره ی لیسانس در کلاسمان کسانی بودند که چون دانشگاه دیگری قبولشان نکرده بودند، مجبور شده بودند از علوم تجربی و ریاضی بگذرند و روانشناسی را مفتخر کنند و بیایند و کنار علوم انسانی های اخ و پیف بنشینند، ۴ سال آزگار!
یادم هست که بعضی از آنها کلاسهای اساتیدی که خیلی به کتاب وابسته نبودند و کلا موجود آدمی را آدم حساب می کردند و در پِی نمره نبودند را هم با همان اخ و پیف شرکت نمی کردند.
۱۱ سال گذشت و همای سعادت روی سر ما کوبیده شد و در محضر «استاد دکتر صنعتی» فهمیدیم که یکی از آنها که با ما همکلاس بود و مجبور به آمدن به روانشناسی شده بود، طی این ۱۱ سال روانکاو شده، یعنی این خانم (ش. ش.) از همان آغاز حضور پرفیضش در دانشگاه برای تحصیل روانشناسی، داشت بدو بدو مدارج روانکاو شدن را طی می کرد و ما غافل از همنشینی با چنین «گهر»ی. یعنی کتاب های روانشناسی را می خواند ولی روانکاو می شد نه روانشناس!
کمی گذشت. دیدیم که خانم پروانه محمدخانی، در کمال (نا)بلدی، هرچه تخم مرغ داشته در یک سبد چیده [۱] و از همسایه ها هم چند تا قرض کرده و همه را چیده در همان سبد و همه را خرج همان روانکاو (!)، خانم ش. ش. کرده است. یعنی کلاسهای دکتر مشهدی، داده شود به این خانم؟!

 

 

داشتم به اصرار این خانم، پروانه محمدخانی، بر متوقف شدن کلاسهای «سه شنبه های رازی» فکر می کردم که «داشتن تجربه مشترک» به خاطرم آمد… .
خانم محمدخانی!
کلاسی که شما علاقه شدید به متوقف شدنش داشتی توسط ۲ نفر از شاگردان دکتر کدیور برگزار می شد، ۲ نفری که به همراه عده ای از شاگردان دکتر کدیور که به شمار انگشتان یک دست هم نمی رسد اجازه دارند آنالیز مقدماتی را انجام دهند، «آن هم نه هر جایی، بلکه فقط در دفتر کار دکتر کدیور» [۲]. آیا چنین دیسیپلینی برای شما قابل تصور است؟ نمی گویم قابل درک چون نمی خواهم خیلی به زحمت بیندازمتان.
دکتر میترا کدیور، در کتاب مکتب لکان می گوید: ««رُنه دُمال» [۳] معتقد است که برای یک محاورۀ واضح سه شرط لازم است: «گوینده ای که بداند چه می گوید، شنونده ای که بیدار باشد و زبانی که بین آنها مشترک باشد». اما او ادامه می دهد: «ولی عنصر چهارمی نیز در این میان ضروری است. این کافی نیست که زبانی که آنها با آن صحبت می کنند برای هردوشان مفهوم باشد، می بایست که موضوع صحبت نیز یک محتوای واقعی داشته باشد، یعنی اینکه هر دو طرف دارای تجربه ای مشترک راجع به آن چیزی که درباره اش صحبت می شود باشند». روزی لکان اعلام کرد: «من فقط برای روانکاوها صحبت می‌کنم». این یک روش لکانی برای تأکید بر موضوع تجربۀ مشترک است. لکان فی الواقع اصلاً به خود زحمت نداده که حرف‌هایش را قابل درک کند و حتی هستند بسیاری که معتقدند او عمداً چنان نثر سنگینی به کار برده است که مطالبش عملاً غیرقابل درک هستند. این عقیده را من بدین گونه تصحیح می‌کنم که غیرقابل درک بودن لکان یا مشکل بودن درک او تا حدود زیادی به خاطر همین مسأله عدم وجود تجربه مشترک است. ضمناً تأکید می‌کنم که نثر لکان همگون با موضوع مورد بحث و فرهنگ عظیم اوست. موضوع مورد بحث لکان ناخودآگاه است و او برای آموزش آن از زبان ناخودآگاه و از روش‌های ناخودآگاه استفاده می‌کند.» [۴]
پس به غیر از خود دکتر کدیور، چه کسی شایسته تر است از شاگردانی که خود او انتخاب کرده، تا در این کشور پارسی زبان از ناخودآگاه بگویند؟
نکند جای خالی شده ی آن کلاس را هم برای خود و نوچه های از اینجا مانده و از آنجا رانده تان در نظر گرفته بودید؟!
راستی که خوب خودتان را در تاریخ روانکاوی میهنمان ثبت کردید. وقتی نام «سه شنبه های رازی» می آید و افتخار انتشار مطلب مربوط به آن در بزرگترین نشریه الکترونیکی روانکاوی در جهان- نشریه لکان کوتیدین- نام شما به عنوان کسی که اصرار بر تعطیلی آن داشته در کنارش سینه خیز می آید.

 

 

۱- اشاره به مقاله «پروانه محمد خانی، یا چگونه همه تخم‌مرغ‌های خود را در سبد عوضی بگذاریم» در همین سایت
۲- نقل به مضمون از دکتر کدیور
۳- René Daumal
۴- کتاب مکتب لکان: روانکاوی در قرن بیست و یکم- دکتر میترا کدیور- انتشارات اطلاعات- چاپ اول ۱۳۸۱- صفحه ۶۹


پیوند کوتاه به این مطلب:

https://freudianassociation.org/?p=9782

  تاریخ انتشار: ۱ اردیبهشت ۱۳۹۴، ساعت: 20:23