دیدگاه خانم سمیه ر. درباره «مافیای روان»
رزومه [۱] بلند بالای خانم پروانه محمدخانی در انجمن روانشناسی ایران را می خواندم و هر خط را که جلوتر می رفتم، هر نام جدید «خارجی» را که می خواندم، انگار مقاله «پروانه محمد خانی، یا چگونه همه تخم مرغ های خود را در سبد عوضی بگذاریم» برایم پررنگ تر می شد و این اسامی و عناوین «خارجی» بیرنگ تر.
فکر می کردم که این همه به اصطلاح «افتخارت» هیچ یک نتوانسته جلوی چیزی را بگیرد که فروید در مقاله «رمان های خانوادگی» در سال ۱۹۰۹ از آن یاد کرده: «رشک». می دانم ربطی ندارند ولی آن را «امروز» می دانم و هنوز فقط «می دانم» و تا «ایمان» به آن فاصله دارم. نام فروید توسط «روانکاوان وحشی»، روانشناسان و روانپزشکان از هر آنجایی که باید باشد، برداشته شده تا به راحتی «خوب زیستن» [۲] را به خودشان و به ملتی که «خوابشان آشفته شده» [۳] تقدیم کنند. باز به اینجا میرسم که بسیاری از چیزهایی که فروید گفته در زندگی عادی و توسط مردم عادی مورد پذیرش است ولی نوبت که به «پزشکان» و این دست افراد می رسد پذیرش آن که جای خود دارد، صحبت از آن هم ناممکن است. برای ما در زندگی روزمره بسیار عادی است که از رقابت و رشک خودمان و دیگر آدمها بشنویم ولی رسمی نانوشته است که کسی به خود جرات ندهد در مورد «بعضی آدمها» از آن بگوید.
چه کسی جرات می کند در مقابل رفتارهای این چنینی مدیر گروه روانشناسی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی سخن از «رشک» بگوید؟!
و همین رشک است که کار می کند ولی خب خود دکتر کدیور، تنها روانکاو ایران، بیش از ۶ سال پیش به ما گفتند: «خوب گوشهایتان را باز کنید. آرزوهای کودکی تحقق ناپذیرند. شما نمی توانید از همه «خواهرها و برادرها» جلو بزنید. نمی توانید تمام آنها را از صحنه حذف کنید. بیهوده تلاش نکنید. البته منحل شدن کمپلکس های کودکی فقط در آنالیز شخصی هر فرد امکان پذیر است ولی حواستان را جمع کنید که حداقل هر روز این کمپلکس را از نو زندگی نکنید!» [۴]
وقتی در آن مقاله خواندم «…وقتی کلاس های دانشگاهی من بعد از کنگره ی صنعتی بنا به «دلخواه» رییس وقت بیمارستان برای ۴ هفته تعطیل شد هیچکس: نه مدیر گروه، نه معاون آموزشی دانشگاه و نه رییس تحصیلات تکمیلی جوابگوی سؤال من نبودند…» اولین چیزی که به ذهنم آمد این بود: «فکر کرده اند اینجوری از دکتر کدیور انتقام میگیرند.»
اما بعد از آن موضوع دیگری را به یاد آوردم. در نهمین جلسه هیات مدیره انجمن ارتباط با جامعه جهانی روانکاوی دکتر کدیور گفته اند: «نکته دیگر این که خانم بهنام ادعا کرده اند که بیماری را نزد یکی از شاگردان من فرستاده اند و با او بدرفتاری شده است. به ایشان از جانب من بگویید: اولا من پاسخگوی این مسائل هستم، یعنی هر کس در این شهر از رفتار یکی از شاگردان من گله و شکایتی دارد، می تواند با خودم تماس بگیرد و من آن را پیگیری خواهم کرد. و اکنون که ایشان چنین ادعایی کرده اند، باید هم اسم شاگردم و هم اسم بیمار را به ما بدهند تا بتوانیم پیگیری کنیم و اگر از ارائه اسامی امتناع کردند، بگویید: وقتی کسی از این صحبت ها می کند باید تا آخر آن برود. …» [۵] و حالا می بینم که این حرف واقعا دو وجه دارد (در فهم من) و واقعا واقعیت دارد.
۱-
http://www.iranpa.org/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%86-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%AF%DA%A9%D8%AA%D8%B1-%D9%BE%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C
۲ و ۳- نقل از کتاب مکتب لکان: روانکاوی در قرن بیست و یکم، دکتر میترا کدیور، انتشارات اطلاعات، چاپ اول ۱۳۸۱
۴- پی نوشت دکتر کدیور در تاریخ ۸۷/۹/۲۳ بر صورتجلسه چهارمین جلسه هیات مدیره انجمن فرویدی در تاریخ ۸۷/۹/۲
۵- صورتجلسه نهمین جلسه هیات مدیره انجمن ارتباط با جامعه جهانی روانکاوی، به تاریخ ۸۶/۹/۳
پیوند کوتاه به این مطلب: