نگاهی به طرح روانکاوی در ایران
فروید چگونه به ایران آمد؟
دوشنبه، ۱۵ مهر ۱۳۹۲
نظریههای روانکاوی از مسیرهای مختلف و به شکلهای متفاوت به ایران آمدهاند. نخستین کتابی که درباره دیدگاههای فروید در ایران منتشر شد کتابی است که دکتر امیرحسین آریانپور، در سال ۱۳۳۰، با عنوان «فرویدیسم با اشاراتی به ادبیات و عرفان» منتشر کرد. آن دوره که دوران پس از جنگ جهانی و در واقع زمانهیی بود که جامعه ایران به بخش سنتی و بخش روشنفکری عمدتا متاثر از دیدگاههای چپ تقسیم میشد و آن طور که دکتر محمد صنعتی اشاره میکند، آریانپور در این اثر خود، خوانش و روایتی با دیدگاههای چپ از فروید و نظریههای او ارائه داد.
بخش دیگر آشنایی جامعه ایران با دیدگاههای روانکاوی از طریق ادبیات و هنر بوده است. نویسندگانی مانند صادق هدایت، که به نظر میرسد آشنایی خوبی با مفاهیم روانکاوی داشته است، در قالب داستانهای خود به خوبی این مفاهیم را به کار گرفته است. او در روایات داستانی خود، چه در فرم و چه در محتوا، از درونمایههای روانکاوانه استفاده میکرد، و برخی از تحلیلهای روانکاوانه خوب بر آثار او را دکتر محمد صنعتی ارائه کرده است.
در اواخر دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ هم، دکتر محمود صناعی، که در انگلیس در زمینه روانکاوی آموزش دیده بود، این دیدگاهها را در ایران مطرح کرد و بهطور خاص سخنرانی مشهور او در تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی بود که در سال ۱۳۴۸ ارائه شد و بعد در مجله «یغما» منتشر شد. عنوان این سخنرانی «فردوسی، استاد تراژدی» بود که در آن، در کنار عقده پدرکشی یا عقده ادیپ که فروید مطرح کرده بود، از پسرکشی یا عقده رستم و برادرکشی هم به عنوان تعارضات اساسی و پایدار روح آدمی اسم میبرد و با اشاره به چهار داستان از شاهنامه فردوسی، یعنی «داستان ایرج و برادران»، «داستان کیخسرو»، «داستان فرود» و «داستان رستم و اسفندیار»، به عنوان افسانههای ملی ایرانی، تعارض مهر و کین را در روان ملی ایرانیان بررسی میکند. صناعی، اگرچه یک روانشناس و روانکاو بود، اما باز هم میبینیم که معرفی او از روانکاوی باز از دریچه فرهنگ و هنر بوده است.
پس از انقلاب، تا مدتی اینگونه مفاهیم غربی به حساب آمد و به دیده تردید یا با بدبینی به آن نگاه میشد و در این دوره بیش از آنکه با ورود و کاربرد این مفاهیم مواجه باشیم، شاهد نقدهای سوگیرانه و اغلب بدون اتکا به شناخت دقیق از آثار روانکاوان یا فروید بودهایم. در این دوره نگاه به سمت شرق و عرفان شرقی و مذاهب بیشتر شد و این دورهیی است که با انتشار برخی آثار یونگ مواجه هستیم و البته همراه با ترجمه کتابهای نیوفرویدیهایی مانند اریش فروم و کارن هورنای بود که دیدگاههای چپ و ارتباط با مکتب یا حلقه انتقادی فرانکفورت داشتند. جامعه هم اقبال خوبی به این کتابها نشان میداد و اغلب مکررا تجدید چاپ میشدند. در این دوره و شاید تا اواسط دهه ۱۳۷۰ به سختی میشد کتابی از فروید را تهیه کرد یا تا جایی که اطلاع دارم، هیچ اثر یا ترجمهیی از فروید در ایران منتشر نمیشد.
اما شاید، بتوان گفت ورود اصلی مفاهیم و کاربرد دیدگاههای روانکاوی در روانپزشکی و روانشناسی ایران برای درمان بیماران را باید با بازگشت دکتر محمد صنعتی به ایران مرتبط بدانیم. در اواسط دهه ۱۳۶۰، دکتر محمد صنعتی، که روانپزشکی و روانکاوی را در انگلیس آموخته بود، در گروه روانپزشکی دانشگاه تهران مشغول به کار شد و دو مسیر را پیگرفت. بخشی از فعالیت او را میتوان در مقالاتی دید که به نقد و تحلیل فرهنگ یا ادبیات ایران میپردازد. مثلا همان زمان، در مجله جامعه سالم، در سری مقالاتی با عنوانهای «انسان وابسته»، «نسل وابسته» و «جامعه وابسته» تحلیلی روانشناختی و روانکاوانه از وضع فرهنگ و جامعه ایران ارائه داد. یا مقالاتی که در مجله «مفید» و «دنیای سخن» چاپ شده بود و به نقد و تحلیل آثاری مانند «سه قطره خون»صادق هدایت، آثار صادق چوبک، بهرام صادقی و علیرضا اسپهبد پرداخته بود. در کنار این فعالیتها، دکتر صنعتی آموزش بالینی روانکاوی و رواندرمانی تحلیلی را هم از آن زمان به دستیاران روانپزشکی آغاز کرد که ابتدا با مقاومتهایی روبهرو بود و به تدریج جایگاه رواندرمانی و روانکاوی در آموزش روانپزشکی تثبیت شد. در یک یا دو دهه بعد بود که گروهی دیگر هم که البته خاستگاهشان روانپزشکی و روانشناسی بالینی نبود و بیشتر زمینه مطالعات فلسفی و اجتماعی یا هنری داشتند به ترجمه و ارائه آثار روانکاوانه پرداختند. در این سالها با نام دکتر سیروس شمیسا و دکتر حسین پاینده که پیشینهشان عمدتا ادبی و نقد ادبی بود مواجهیم. دکتر شمیسا تحلیلهایی با دیدگاه یونگی بر بعضی آثار داشتند و دکتر پاینده هم علاوه بر فعالیت مستمرشان تاکنون در زمینه ترجمه کتابها و منابع معتبر در این زمینه، به نقد و تحلیل ادبیات و هنر ایران میپرداختند. همینطور، تالیف و انتشار کتاب «مبانی روانکاوی فرویدـ لکان» توسط دکتر کرامت موللی در همان زمانها، از نخستین کارهای جدی است که در زمینه معرفی روانکاوی لکان به فارسی انجام شده است. دسته دیگری که مراد فرهادپور را میتوان چهره شاخص آن دانست هم بهطور جدی به ترجمه آثار روانکاوی روی آوردند. یکی از نخستین کارهای این گروه، مشارکت در ترجمه و انتشار دو شماره از «ارغنون» بود که نخستین آن عمدتا به ترجمه بعضی از آثار مهم فروید اختصاص داشت و در شماره دوم آثار متاخر و از جمله آثاری درباره لکان، ژیژک و آدورنو آمده بود. بعد از آن هم با توجه به گرایش فکری خاص این گروه، عمدتا آثار ژیژک یا آثار مرتبط با لکان در کارهای آنان قرار گرفتند.
منبع: مگیران
پیوند کوتاه به این مطلب: