“شعبون بی مخ نظام”/ آخرین باری که تلویزیون را روشن کردم داشت سریال “طیب” را نشان می داد!!
هفت کچلون یا برادران هفت کچلون، در تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران معاصر و فرهنگ فولکلوریک قرن اخیر، به برادران حاج عباسی اشاره دارد که از جاهلها و لوطیها و به اصطلاح از گنده لاتهای جنوب شهر تهران (محلهٔ باغ فردوس، خیابان مولوی) به شمار میآمدند. آنها هشت برادر به اسامی: عباس، محمّد، غلامعلی، صفر، شعبان، احمد، محمود و امیر حاج عباسی بودند، که گرچه هشت نفر بودند و گرچه هیچیک از آنها کچل نبود، امّا خود نیز خود را به همین نام میخواندند و ابایی از اطلاق عنوان هفت کچلون به خود نداشتند.
نام هفت کچلون به دلایل مختلف در بسیاری از وقایع تاریخ معاصر ایران ذکر شدهاست. از دعوای خونین و معروف دو گنده لات و جاهل معروف تهران: طیّب خان (طیب حاج رضایی) و حسین رمضون یخی (حسین اسمعیلی پور) که هفت کچلون در آن به نفع حسین رمضون یخی وارد میدان شدند گرفته تا به هم ریختن راهپیماییها و گردهم آییهای خیابانی حزب توده و جبهه ملی و سایر گروههای چپگرا… به دست لاتها و چاقوکشهای جنوب شهر تهران؛ و از به هم ریختن کابارهها و کافههای تهران که در نمونهای شاخص از آن هفت کچلون به منظور دلبری از مهوش خوانندهٔ معروف موقع اجرای برنامهٔ او در کافه جمشید تهران، با دستههایی دیگر از جاهلها و داش مشدیهای تهران درگیر شدند و دعوایی بزرگ و خونین و به یاد ماندنی به راه انداختند گرفته تا حضور فعال و چشمگیر در هیئتها و دستههای عزاداری جنوب شهر تهران و… همه و همه بهانههایی برای یاد کردن از هفت کچلون در تاریخ سیاسی و اجتماعی دوران معاصر و نقل داستانهای آنها در فرهنگ فولکلور به شمار میآید.
استفاده از هفت کچلون در اهداف سیاسی[ویرایش]
به جز اقداماتی که هفت کچلون رأساً معرکه گردان بودند و شرح آن جزئی از فرهنگ فولکلوریک و دلمشغولیهای عامه محسوب میشود، آنچه که بیشتر اهمیت دارد سوابق حضور آنان در وقایع سیاسی مهم تاریخ معاصر است. گفته میشود که عرق مذهبی و اشتیاق به امامان شیعه و نیز در پارهای موارد شاه دوستی و علاقه به مملکت محرک اصلی هفت کچلون و دیگر جاهلها و لوطیها در اقدامات و فعالیتهای آنان بودهاست. امّا پژوهشهای تجربی در خُلق و خوی این افراد و مروری بر کارنامهٔ آنان حکایت از آن دارد که نامجویی و شهرت طلبی و به قول متداول: اسمی شدن یا اسم در کردن و نیز برخورداری از عنایت و توجه مراکز قدرت از جمله بخصوص حکومت حاکم و برخورداری از مواهب آن بویژه مواهب مالی نیز در این روند بی تأثیر نبودهاست.
در واقع حکومت پهلوی و در پارهای از موارد احزاب و گروههای سیاسی آن روزگار از هفت کچلون در راه اهداف خویش از جمله سرکوب خیابانی مخالفان خویش بهره میبردند و در اقدامات تبلیغاتی خویش از هفت کچلون و افراد مشابه با عنوان «مردم» یاد میکردند. نام هفت کچلون در کنار نامهایی مثل طیب حاج رضایی، شعبان جعفری، در وقایع مربوط به درگیریهای خیابانی با حزب توده و سایر احزاب و گروههای مخالف و منتقد حکومت پهلوی بارها ذکر شدهاست.
مجموع این لوطیها و جاهلها از جمله دار و دستهٔ برادران هفت کچلون در جریان وقایع ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ جزو افرادی بودند که به نفع محمدرضاشاه به خیابانهای تهران آمدند. اما وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ میان لوطیها دودستگی و بلکه چند دستگی ایجاد کرد: عدهای مثل شعبان بی مخ همچنان حامی شاه باقی ماندند و از این طریق به نان و نوایی رسیدند، جمعی دیگر که شاخص آنها طیب حاج رضایی و حسین رمضان یخی بود جزو هواداران آیت الله خمینی تلقی شدند که اولی به همراه حاج اسماعیل رضایی به جوخهٔ اعدام سپرده شد و دومی مدتی متواری شد و جان سالم به در برد. اما هفت کچلون گرچه در ۲۸ مرداد از میدان داران اصلی وقایع خیابانهای تهران بودند، در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ کنش واضحی از خود نشان ندادند.
از جمله شاخصترین شخصیتهای سیاسی تاریخ معاصر که به ارتباط با دار و دسته هفت کچلون و استفاده از زور بازو و تیزی چاقوی آنان در جهت اهداف سیاسی خویش متهم شدهاند، میتوان به: سپهبد تیمور بختیار (استفاده از آنها جهت سرکوب اجتماعات حزب توده یا به هم ریختن محافل و اماکن مقدس بهائیان در ایران)، دکتر مظفر بقایی کرمانی (در جهت اهداف حزب زحمتکشان ملت ایران) داریوش همایون (جهت اهداف حزب سومکا) و… اشاره نمود.
منبع: ویکی پدیا
پیوند کوتاه به این مطلب: