nkz.s امروز بعد خستگی و درد هایی که این روزها به خاطر کار زیاد دارم خبر رای مثبت اعدام آرمان که یکی از عزیزترین دوستانم به جرم قتل یکی از صمیمی ترین دوستانم غزاله رو شنیدم.
شاید خیلی ها ماجرای غزاله و آرمان رو شنیده باشین اما
بذارین اینبار من براتون تعریف کنم:
این عکس رو من از غزاله گرفتم..این کوچولویی که می بینین دست دور شونه ی غزاله انداخته آرتین عبدالعلی برادر کوچیک آرمان هست.ما معصومانه باهم دوست بودیم به سادگی همین عکسی امروز تصمیم گرفتم پستش کنم.
شاید خونده باشید که غزاله و آرمان توی آنتالیا باهم آشنا شدن و هزاران سو برداشت براتون ایجاد شه اما آرمان و غزاله و من توی زمین بسکتبال باهم آشنا شدیم.آرمان ورزشکار حرفه ای بود و به ما اجازه می داد باهاش بازی کنیم.۱۶ الی ۱۷ ساله مون بود.روزامون همش بدو بدو و شبا هم لب دریا اندازه ی ماه رو بین انگشتامون اندازه می گرفتیم.از داشتن هر دوتاشون اونقدر خوشحال بودم که می تونم بگم توی اون روزا فکر می کردم مگه آدم چیزی جز دوتا رفیق پایه مثل خودش چی دیگه می خواد؟
غزاله و آرمان اونقدر پاک و کودکانه همدیگه رو دوست داشتن که همه با لبخند نگاهشون می کردن.
یادمه که پرواز برگشت منو غزاله باهم بود و کل راه سرش رو گذاشته بود روی پام..می گفت واسه دیدن دوباره آرمان لحظه شماری می کنم شهرزاد.بهش می گفتم تو که آرمان رو می شناسی اون بیشتر از تو دل تو دلش نمونده برای دیدنت..
غزاله و آرمان معصومیت خالص بودن دوستان..
نه به مرگ غزاله باور دارم نه به قاتل بودن آرمان..
خیلی چیزها هست که در مورد مفقود شدن غزاله وجود داره که گفته نشده..
اما مطمئن باشید آخرین نفری که غزاله رو دیده آرمان نبوده..
غزاله اگه می دونست آرمانش توی چه شرایطی هست دق می کرد..
به آرمان کمک کنید و این پست رو منتشر کنید دوستان..
شاید خیلی ها ماجرای غزاله و آرمان رو شنیده باشین اما
بذارین اینبار من براتون تعریف کنم:
این عکس رو من از غزاله گرفتم..این کوچولویی که می بینین دست دور شونه ی غزاله انداخته آرتین عبدالعلی برادر کوچیک آرمان هست.ما معصومانه باهم دوست بودیم به سادگی همین عکسی امروز تصمیم گرفتم پستش کنم.
شاید خونده باشید که غزاله و آرمان توی آنتالیا باهم آشنا شدن و هزاران سو برداشت براتون ایجاد شه اما آرمان و غزاله و من توی زمین بسکتبال باهم آشنا شدیم.آرمان ورزشکار حرفه ای بود و به ما اجازه می داد باهاش بازی کنیم.۱۶ الی ۱۷ ساله مون بود.روزامون همش بدو بدو و شبا هم لب دریا اندازه ی ماه رو بین انگشتامون اندازه می گرفتیم.از داشتن هر دوتاشون اونقدر خوشحال بودم که می تونم بگم توی اون روزا فکر می کردم مگه آدم چیزی جز دوتا رفیق پایه مثل خودش چی دیگه می خواد؟
غزاله و آرمان اونقدر پاک و کودکانه همدیگه رو دوست داشتن که همه با لبخند نگاهشون می کردن.
یادمه که پرواز برگشت منو غزاله باهم بود و کل راه سرش رو گذاشته بود روی پام..می گفت واسه دیدن دوباره آرمان لحظه شماری می کنم شهرزاد.بهش می گفتم تو که آرمان رو می شناسی اون بیشتر از تو دل تو دلش نمونده برای دیدنت..
غزاله و آرمان معصومیت خالص بودن دوستان..
نه به مرگ غزاله باور دارم نه به قاتل بودن آرمان..
خیلی چیزها هست که در مورد مفقود شدن غزاله وجود داره که گفته نشده..
اما مطمئن باشید آخرین نفری که غزاله رو دیده آرمان نبوده..
غزاله اگه می دونست آرمانش توی چه شرایطی هست دق می کرد..
به آرمان کمک کنید و این پست رو منتشر کنید دوستان..
# آرمان_ غزاله # نه_به_اعدام # آرمان_ عبدالعالی # غزاله_شکور # نه _به_ خشونت # غزاله _ آرمان
منبع: اینستاگرام شهرزاد کشاورز
پیوند کوتاه به این مطلب:
تاریخ انتشار: ۱ مرداد ۱۴۰۰، ساعت: 11:54