سوژه ناخودآگاه
پس از سالهای دهه ١٩۵٠ لاکان از «ساختارگرایی» فاصله میگیرد. نخست به این دلیل که از نظر او سوژه بر خلاف نظر ساختارگراها کاملاً در ساختار نمادین حل نمیشود و مهمتر از آن این که به عقیده ساختارگراها، ساختار همواره کامل و توپر است در حالی که لاکان اعتقاد دارد نظام نمادین هیچگاه کامل نیست و سوژه به عنوان امری مازاد ـ ابژه پتی a ـ همواره از آن فراتر میرود.
ناخودآگاه به تعریف فروید محتوی آثار خاطرات اولیه دوران کودکی و تروما(زخم روانی که هیچگاه کاملاً ترمیم نمییابد) است. این تعریف از دید لاکان به سه شکل روایت میشود:
١- ناخودآگاه به عنوان شکاف یا گسست
٢- ناخودآگاه ساختاری مشابه زبان دارد.
٣- ناخودآگاه کلام دیگری بزرگ است.
تا پیش از فروید، فلسفه سوژه گرا با اتکا بر کوگیتوی دکارتی «من میاندیشم پس هستم» بنیان تمام فلسفههای مابعد خود به شمار میآمد. در حقیقت شکاکیت دکارتی که نتیجه میگرفت تنها میتوان درباره خود و خدا یقین داشت با توجه به این امر که سوژه هیچگاه از ماهیت خود آگاه نیست و ناخودآگاهی در پس آن وجود دارد که قابل درک نیست، فرو میریزد. لاکان ـ به تبعیت از فروید ـ معتقد است که بر عکس دیدگاه سوژه گرایی، ناخودآگاه تنها در لحظات گسست از عالم ادراک و آگاهی روزمره چهره عیان میکند مثلاً رؤیاهای شبانه، لغزشهای زبانی و لطیفهها. در واقع ناخودآگاه شکاف یا گسست در زنجیره نمادین است.
دستاورد بزرگ لاکان در کشف این قضیه که ناخودآگاه بر خلاف نظرات شبه متافیزیکی که ناخودآگاه را جایگاهی بی قانون که تابع قواعد کورکورانه و ناشناخته است میدانند، ساختاری شبیه زبان دارد یکی از بزرگترین دستاوردهای قرن بیستم به شمار میآید. از نظر لاکان ناخودآگاه تحت تأثیر قواعد دال است و همانند زبان دستورات و نحو مخصوص به خود را دارد. همان گونه که در قسمتهای قبلی آمد ناخودآگاه از دو اصل نحوی استعاره و مجاز مرسل (به تعبیر رومن یاکوبسن) استفاده میکند. ناخودآگاه لاکانی اثر نظام نمادین است ـ زبان ـ که به عنوان ساحتی بدون زمان بر سوژه زمانمند انسانی حک (Super Impose) میشود. در اینجا زبان نه به عنوان زبان متنی ـ کلامی بلکه به عنوان مجموعهای شامل کد گذاریهای دلالتی به کار میرود.
لاکان در روایت سوم میان دیگری کوچک و دیگری بزرگ تمایز میگذارد. دیگری کوچک (a) همواره دلالت بر دیگریهای خیالی دارد. ما با آنها به عنوان اگوهای کامل، یکپارچه و منسجم برخورد میکنیم و آنها به عنوان بازتاب خودمان، حس موجودات کامل را در ما ایجاد میکنند. این دیگری همان دیگری مرحله آینگی است که کودک سعی دارد خود را با آن یکی کند. اما دیگری بزرگ (The Meta Other) نظام نمادین است. دیگری بزرگ زبان است که ما ـ به عنوان موجوداتی محدود و زمانمند ـ درون آن متولد شده و باید آن را بیاموزیم تا قادر به بیان میل خود شویم. امیال ما به شکل تفکیک ناپذیری وابسته به کلام و امیال اطرافیان ماست. به عنوان مثال امیال و آرزوهای والدین کودک از طریق کلام و زبان وقتی بیان میشود درون کودک درونی میشود. به عبارتی دیگر میل همواره از طریق زبان شکل میگیرد و ما آن را ـ زبان ـ از طریق دیگری میآموزیم. بنابراین: ناخوداگاه تا آن جا که ما ملزم به بیان دیگری بزرگ از طریق زبان و امیال خودمان هستیم کلام دیگری بزرگ است.
در ادامه لاکان از دو اصطلاح «بیگانه شدگی» و «جداسازی» به جای استعاره و مجاز مرسل استفاده میکند. او بیان میکند که سوژه از دو جهت بیگانه میشود. ابتدا از طریق خود بازشناسی غلط کودک در دیگری که در مرحله آینگی رخ میدهد و سپس از طریق الحاق سوژه به زبان و امر نمادین. بیگانه شدگی موجب شکل گیری اگو و اولین گام به سمت سوبژکتیویته است. سوژه بیگانه شده اساساً سوژهای شکافته و ترک خورده $ است. هم چنین جداسازی با مفهوم میل مرتبط است. در اینجا لاکان تفاوتی اساسی را در تعریف میل و نیاز عرضه میکند. به عقیده او نیاز مثل تشنگی و گرسنگی ارضا شدنی است اما میل این چنین نیست. لاکان میل را در مرکز هستی انسان قرار میدهد و آن را مرتبط با فقدان میداند. در حقیقت میل باقی مانده تفریق نیاز از تقاضا است. میل و ناخودآگاه از طریق فقدانی بنیادین شکل میگیرند: فقدان فالوس. بنابراین میل همواره تجلی چیزی است که سوژه و دیگری بزرگ ـ نظام نمادین ـ فاقد آن هستند. میل دیگری بزرگ به عنوان علت میل سوژه عمل میکند. اولین رابطه میان کودک و مادر رابطهای مبتنی به نیاز است چرا که مادر نیازهای تغذیه، مراقبت و پرستاری کودک را بر طرف میکند. در ادامه کودک پی میبرد که میل مادر متوجه «جایی دیگر» است. این پرسشهای گنگ در ذهن او شکل میگیرد که: من در میل مادر چیستم؟ مادر به چه چیزی عشق میورزد؟ در این جا کودک هم متوجه میشود که دچار فقدان و سوژهای خط خورده است و هم میفهمد که مادر به عنوان موجودی میلمند نیز دچار فقدان است. دیگری بزرگ هم خط خورده است و فرایند جداسازی دقیقاً با طرح همین سؤال «من در میل دیگری بزرگ چه هستم؟» و متعاقب پی بردن به فقدان دیگری بزرگ رخ میدهد.
منبع: وبلاگ معرک
پیوند کوتاه به این مطلب: