زهره . ی:
در عوض در مورد ماهیت خود کلانتری تردیدی باقی نماند!
https://freudianassociation.org/?p=43342
خاطره ای قدیمی، دردی همیشه تازه!
بعد از اتفاقات ۲۳ مهر ۹۶ ، بازدداشت و زندانی شدن اعضا انجمن فرویدی، آن شبی که با تمام فراز و نشیب ها و سنگ انداختنها بالاخره موفق شدیم با اعضا بازدداشت نشده انجمن فرویدی ، خانواده ها و دوستان اعضای انجمن با قید کفالت ،حکم آزادی اعضا بازدداشت انجمن را بگیریم و مطمئن شدیم که آن شب را در زندان به سر نخواهند برد ، مدام آهنگ “خون دلها خورده ایم “محمد نوری برایم تداعی می شد و آن شب با گوش کردن به این آهنگ خوابم برد و تصویر اعضای انجمن فرویدی در آن هوای سرد با آن آزار و اذیت هایی که شده اند مثل یک سرباز مبارز و سرافراز در راه خانه شان جلوی چشمانم بود!!. حماسه اعضا بازدداشت شده در آن روزها برای اعتلای فرهنگ و حفظ ارزشهای ایران عزیزمان !!
با کلانتریها ، حسینی ها، صنعتی ها، هاشمی ها و مافیای روان و … و همه ی آنهایی که با این آب و خاک سر عناد دارند فقط می توان گفت که ما خون دل نخورده ایم که شما ها به راحتی و سهولت این مملکت را به ورطه نابودی بکشانید!
این سرزمین هنوز باکریها، عباس دورانها و چمرانهایش را دارد.
“ما برای پرسیدن نام گلی ناشناس
چه سفر ها کرده ایم
چه سفر ها کرده ایم
ما برای بوسیدن خاک سر قله ها
چه خطرها کرده ایم
چه خطرها کرده ایم
ما برای آنکه ایران خانه خوبان شود
رنج دوران برده ایم
رنج دوران برده ایم
ما برای آنکه ایران گوهری تابان شود
خون دل ها خورده ایم
خون دل ها خورده ایم
—
ما برای بوییدن بوی گل نسترن
چه سفر ها کرده ایم
چه سفر ها کرده ایم
ما برای نوشیدن شورابه های کویر
چه خطرها کرده ایم
چه خطرها کرده ایم
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک
رنج دوران برده ایم
رنج دوران برده ایم
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک
خون دل ها خورده ایم
خون دل ها خورده ایم”
پیوند کوتاه به این مطلب: