دیدگاه خانم سوده ر. درباره «مافیای روان»
با خواندن مقاله «چگونه می توان به یک پزشک خندید و از عوارض آن نترسید» به نظرم رسید آیا تا حالا، هیچ کسی به یک برنامه طنز اینطور اعتراض کرده بوده؟
آیا اینکه مهران مدیری، از حدود سال ۷۲ زمین و زمان را نقد کرده، هرگز مورد توجه پزشکان بوده؟ یا فقط حالا که از پزشکان گفته کلا همه چیز مقدس شده؟
چرا در کشور ما پزشکها انقدر جرات دارند و انقدر هم به جایگاه خودشان مطمئن هستند؟
همه اش یاد این بخش از مقاله « حالا دیگر وزارتخانه ها به صنعتی گزارش می دهند!!!» می افتم: «ایشون گفتن که خانم کدیور و کلیه ی افرادی که با ایشون در تماس هستن زیر نظر اطلاعات هستن و گفتن که چند وقت پیشا این عده در مکانی که خاطرم نیست شلوغ کاری کردن و شدیدا تحت نظر پلیس هستن و به من هم توصیه کردن که ارتباطی نداشته باشم با این افراد و این انجمن چون برام خطرناک هست و امکان داره من هم تحت تعقیب قرار بگیرم». هر جمله از این مکالمه واقعا جای تامل دارد و اینکه این رزیدنت چه فکری راجع به خودش و آن مراجع کرده و چه فکری راجع به دکتر (!) صنعتی کرده؟! (فارغ از اینکه چه فکری در مورد انجمن فرویدی کرده؟!)
و یاد نامه نگاری های بعد از کنگره خواری می افتم وقتی همه آن دکترها کاملا متحد و زنجیره ای در دفاع از حیثیت خود، ولی به نام صنعتی به تکاپو افتاده بودند و کم مانده بود به خدا نامه بنویسند و چغلی دکتر کدیور، رییس انجمن فرویدی را به او کنند که آنها را و «برج عاج» * آنها را تحویل نگرفته.
دانشگاه، استادهای دانشگاه، دکترها، پزشکان… قضیه از چه قرار است؟!
* چیز جالبی که در ویکی پدیا دیدم توضیح این کلمه است: «این لفظ معمولاً حامل دلالتهای تحقیرآمیز در خصوص انفکاک عمدی از جهان روزمره است: پژوهش خفیه، بیش از حد تخصصی، یا حتی بی حاصل، و نخبه گرایی آکادمیک.»
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%AC_%D8%B9%D8%A7%D8%AC
پیوند کوتاه به این مطلب: