گزیده ای از متریال تداعی آزاد آنالیزان های در اکستانسیون بر جلسه مورخ ۹۹/۹/۱۶ (۱)
ma_ard70
زمانی دکتر کدیور به اعضای انجمن اخطار دادند «از این پس همه آنهائی که انجمن را محیط کشت ژوئی سانس های حقیرشان تلقی کنند و در آنالیزشان هم به این کثافت هایشان نپردازند همه زندگی خفت بارشان را در ملاء عام انجمن “آنالیز” خواهم کرد».
تازه این برای اعضای انجمن بود و برای یهودایی مثل پروا که دچار این هذیان است که در جایگاهی قرار دارد که واقعا آنجا نیست، حالا نه فقط برای اعضا و دوستداران انجمن بلکه برای کل کشور آنالیز شد! اصلا این آنالیز در تاریخ ثبت شد! پروای بیچاره!! تا من بعد حتی در مصرف ژوئی سانس های پرورتت هم حد و اندازه را در نظر داشته باشی و کاری نکنی که دکتر کدیور بازهم آنالیز عمیق تری برایت انجام دهند!!
zohre.zohre.y
پست هاى معجون آدمى را انگار به در و دیوار مى کوبد ،مى کشد و زنده مى کند، نفس مى گیرد مجدد جان مى دهد! مى میمراند و باز زنده مى کند و بعد از بارها مردن تازه به وادى حیرت پرتت مى کند و نادانیت را بارها به رخت مى کشد و مى گوید و مى گوید و تو فقط نظاره مى کنى و نظاره در بهت و حیرت!!! بارها و بارها مى پرسم عمق فلاکت آدمى تا کجاست ؟! هر بار جلوه اى مى نمایاند و باز انتها ندارد! تمام وجودم از ترس به رعشه مى افتد … اما و اما فرزام پروا چگونه و چگونه ادامه مى دهد این ژست دروغین دانایى را و چگونه قد راست مى کند و همچنان آن چه را که نمى داند و نیست به رخ دیگران مى کشد؟!!! چگونه هنوز زنده است؟!!😞
نمى دانم با این فهم ناقصم شاید پاسخ در لابلاى این جملات گنجانده شده باشد که “وقتی پرداختن هر نوع بهائی، بخصوص بهای ژوئی سانس ات، برایت یک کاستراسیون وحشتناک باشد و وقتی اهل زیرآبی رفتن باشی و بوئی هم از شرافت نبرده باشی کاری می کنی که دیگران بهای ژوئی سانس تو را بپردازند”
شاید چون بهایى هم نمى پردازد، بى پروا چون مترسکى در باد ادامه مى دهد…😞
mashhadiimarjan
هر چه این متن را میخوانم این کلمه برایم غریب تر می شود: ژویی سانس. اصلا قابل تصور نیست که در ناخودآگاه آدم چه می گذرد. این متون بهت زده ام می کند نه فقط در مورد پدرخوانده و آن نکروفیل بدبخت بلکه در مورد خودم. ژویی سانسهای فلاکت بار خودم. یاد این جمله خانم دکتر می افتم که ” هر محاسبه ای محاسبه ژویی سانس است”. همیشه فکر میکردم چطور این نکروفیل نمی میرد؟ از حقارت و شرم این نکبت. ولی فکر میکنم درست مثل خود من که فلاکتهایم را با هزار روش از خودم هم قایم میکنم او هم همین کار را می کند. و یک چیزی که هی برجسته میشود رابطه پدرخوانده و تاویستوک است. انگار پروا همه کارهای پدرخواتده را با یک تقلید دقیق تکرار میکند مثل بجا اوردن نماز که یک مراسمی دارد. از روی کارهای پروا انگار عریانتر آنچه را که در ابعاد بزرگتر در گردند لژ روزبه اتفاق میفتد میشود دید. فکر کن درهای روزبه بسته است و این ژویی سانسها چقدر آزادترند. و یاد سیرک صنعتی میفتم که تاویستوکیها آمده بودند و بعدش آن جایزه کذایی آی پی ای بی آبرو که یعنی پدرخوانده در آن سیرک کارش را خوب انجام داده بود. فکر کن همه برنامه شان اینست که همین ژویی سانسهای فلاکت بار را همه جا بال و پر بدهند. حالا تازه پروا شکل بزک کرده ماجراست. جایی که بزک هم ندارد پشت آن درهای بسته روزبه و نصفه شبها که پدرخوانده در مطبش ” مریض” می بیند ببین دیگر چه خبر است. بخاطر همین ما را در سیرک سوم صنعتی آنطوری می زدند. داشتند برای ژویی سانسشان می جنگیدند.
ma_ard70
«لکان صحبت از hontologie می کند و لازم می داند جایگزین ontologie شود!»
راجع به واژه hontology سرچ کردم که گوگل واژه انگلیسی ontology را برایم می آورد. نام لکان را در کنار آن گذاشتم و متونی به فرانسه پیدا کردم و متوجه شدم واژه la honte فرانسوی است و به انگلیسی می شود : shame و به فارسی : شرم. یعنی لکان لازم می داند واژه شرم شناسی را به جای واژه هستی شناسی به کار برد! به ذهنم رسید پس برای همین است که دکتر کدیور می گویند (نقل به مضمون): «در روانکاوی تنها چشم اندازی که وجود دارد، چشم انداز اتیک است.»؟
منبع: اینستاگرام انجمن فرویدی
پیوند کوتاه به این مطلب: