سوده رخشا:
صنعتی!
«عجایب صنعتی دیدم در این شهر…» *
داشتم کاریکلماتور پرویز شاپور را می خواندم که ناگهان دیدم نامت در جمله ای مستتر است:
«گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است. »**
می دانی که از چه وقتی حرف می زنم؟ همان زمانهایی که ساعت ۲ صبح، در حال پذیرفتن مراجعان سخت دردمند هستی و از خواب، استراحت و خانواده ات زده ای تا آنها را از رنج و سختی رهایی بخشی…
اتفاقاً همان وقت شب که نه تنها «…تمام ارگان های نظارتی تعطیل هستند، بلکه بویژه کارکرد مغز در شب بسیار متفاوت در روز است و حالت خستگی و خواب آلودگی، آدم ها را بسیار “تلقین پذیر” تر و “قابل انقیاد”تر میکند.»***
راستی پس از آن جایشان کجاست؟ به جای چاله دردشان چه چاهی برایشان باقی می گذاری؟
حقا که «گربه بیش از دیگران در فکر آزادی پرندهٔ محبوس است.»
* خردسال که بودیم چیستان هایی بود که با این عبارت شروع می شد.
** http://sarapoem.persiangig.com/link7/parvizshapurkari.htm
*** نقل قول از دکتر کدیور
پیوند کوتاه به این مطلب: