نویسنده: زهرا نوعی
مدتی بود که به صورت بی امان، شاهد تلاشهای روزمره و بی وقفه انجمن روانپزشکان ایران با حمایت معاون آموزشی وزیر بهداشت[۱] و بعد هم شخص جناب وزیر بهداشت[۲] برای تصاحب کردن روانکاوی بودیم؛ تلاشهایی که هرچند راه به جایی نبردند، اما باید گفت هنوز هم پایان نیافته اند. حال اما انجمن روانشناسی ایران نیز، تصمیم گرفته است که همان بازی روانپزشکان را شروع و روانکاوی را به عنوان زیرمجموعه ای از خود قلمداد کند؛ آن هم به صورت یک گروه تخصصی!!! در کانال تلگرامی انجمن روانشناسی ایران چنین پستی را خواندم:
«در حال حاضر علاوه بر کمیته مداخله در بحران، ۱۶ گروه تخصصی با اسامی زیر در انجمن فعالیت می کنند[۳]:
تاریخ روانشناسی
درمان های شناختی – رفتاری
دین و معنویت
روانشناسی اجتماعی
روانشناسی بالینی
روانشناسی تربیتی
روانشناسی سلامت
روانشناسی صنعتی – سازمانی
روانشناسی کودکان استثنایی
روانشناسی مشاوره
روانشناسی ورزش
روانشناسی هنر
روانکاوی
سایکوآنکولوژی
علوم اعصاب کاربردی
نوروسایکولوژی
شما دوست دارید در انتخابات ۶ اسفند گروه های تخصصی انجمن، با حضور در کدامیک از این گروه های تخصصی به اعتلای رشته روانشناسی کمک کنید؟
اگر حوزه علاقه شما در فهرست یاد شده نیست شما می توانید به گروه های تخصصی APA به عبارتی division های آن نگاهی داشته باشید و برای راه اندازی گروه تخصصی مدنظر خود با دوستانی که علاقه مشترک دارند صحبت کنید.
منتظر فراخوان انجمن برای اعلام داوطلبی در گروه های تخصصی باشید.
هر عضو، یک پیام رسان
iranpsyasso@
»[۴]
انتخابات انجمن روانشناسی ایران در ۶ اسفند و گروه «تخصصی»!!! روانکاوی؛ جای یکه خوردن نداشت. چرا روانشناسان از قافله روانپزشکان وطنی و روانشناسان و روانپزشکان غیروطنی عقب بمانند؟!! مگر نه این است که «تاریخ همیشه تکرار میشود»؟!!
تاریخ برخورد روانشناسی و روانشناسان با فروید و روانکاوی را که مرور کنیم، متوجه خواهیم شد که چرا انجمن روانشناسی ایران تصمیم گرفته است که گروه تخصصی!!! روانکاوی ایجاد کند.
از زمان شروع رسمی علم روانشناسی با ویلهلم وونت آلمانی و انجام آزمایشهایش در حیطه احساس و ادراک، توجه، واکنش[۵] و … زمان زیادی گذشته و این علم متأثر از برخی دانش های روزگار تغییر زیادی نموده است. ناگفته پیداست که مهمترین دانشی که بسیار بر روانشناسی تأثیر گذاشته، روانکاوی است. البته روانکاوی نه تنها بر روانشناسی بلکه بر بسیاری از حوزه های دانش، علم و هنر بشری تأثیرگذار بوده است. «تأثیر افکار فروید و لکان در شاخه های مختلف علوم انسانی، در ادبیات و هنر، در فلسفه و نقد ادبی غیرقابل انکار است و حتی فیزیکدانانی نظیر بوهر، پالی و جوردان به تقارنهایی که بین فیزیک کوانتومی و روانکاوی وجود دارد، اشاره کرده اند».[۶]
همه ما دعوت استنلی هال، روانشناس آمریکایی و رئیس دانشگاه کلارک در سال ۱۹۰۹ به مناسبت بیستمین سال تأسیس این دانشگاه از فروید را به خاطر می آوریم و نیز می دانیم که «دعوت فروید، از هدفهای اصلی این کنفرانس بوده» و همچنین باید بگوییم «فروید ستاره اصلی این کنفرانس بود». ارنست جونز از ویلیام جیمز نقل می کند که وی در این کنفرانس دستش را به کمر فروید انداخت و گفت: «آینده روانشناسی در گرو کارهای شماست»؛ و به همین خاطر است که گفته شده روانشناسی آمریکا بعد از این کنفرانس و سخنرانی فروید در آن، دیگر نمی توانست روانشناسی قبل از این حادثه باشد (اوانز و کوئلسه، ۱۹۸۵).[۷]
اما مواجهه روانشناسی با روانکاوی، به گونه ای متفاوت از سایر جامعه علمی و به طور کلی جامعه نبود. فروید به راحتی پیش بینی کرده بود که در زمان های بعدی و مکان های دیگر، این «برخورد» چگونه بروز خواهد کرد؛ «نباید انتظار داشته باشید این اخبار خوشحال کننده را بشنوید که مبارزه بر سر روانکاوی پایان یافته است و به رسمیت شناختن آن به عنوان یک علم و پذیرش آن به عنوان موضوع تدریس در دانشگاه انجامیده است. مبارزه ادامه مییابد، اگرچه در اشکال مؤدبانهتر. آنچه باز هم تازه است این است که نوعی لایه محافظ (buffer layer) در جامعه علمی بین روانکاوی و مخالفاناش شکل گرفته است. این، شامل افرادی است که اعتبار بعضی قسمتهای روانکاوی را قبول میکنند و ویژگیهای جالبتر موضوع را میپذیرند، اما از سوی دیگر قسمتهای دیگر آن را رد میکنند، واقعیتی که نمیتوانند با صدای بلند آن را ابراز کنند. این آسان نیست حدس بزنیم چه چیز انتخاب آنها را در این مسأله تعیین میکند. به نظر میرسد این به احساسات شخصی بستگی دارد. یکی با سکسوالیته مخالفت میکند، دیگری با ناخودآگاه؛ آنچه بخصوص رد میشود حقیقت سمبولیسم است.»[۸] این دقیقاً همان چیزی است که بر سر روانکاوی در آمریکا و توسط روانشناسان آمد.
«در ابتدا روانشناسان آمریکا، روانکاوی را نادیده گرفتند. سپس آن را در زمینه های نظری و روش شناختی مورد انتقاد قرار دادند. وقتی روشن شد که محبوبیت روانکاوی در حال افزایش است، آنها تلاش کردند که از طریق آزمودن تجربی اندیشه های فروید، آنها را بی اعتبار جلوه دهند. اما در نهایت، مجبور به تأیید علاقه عموم به روانکاوی شدند و اندیشه هایی از قبیل اهمیت تجارب اولیه و علیت جبرگرایانه در مورد رفتار انسان را که با روانشناسی علمی سازگار به نظر می آمدند، پذیرفتند.» [۹]
روانشناسی برای «تکه تکه کردن»[۱۰] مفاهیم روانکاوی و رد کردن برخی مفاهیم ناخوشایند آن، آنها را بدون فراهم کردن شرایط لازم و کافی، به اصطلاح مورد آزمایش و بررسی تجربی! قرار داد و به صورت عجولانه ای از رد شدن برخی مفاهیم روانکاوی از بوته آزمایش سخن گفت! می توان به آسانی حدس زد مفاهیمی که برای بشر ناخوشایندتر بودند، بیشتر در مطالعات! رد شدند و سیلی از انتقادات از سوی روانشناسان به سمت روانکاوی روانه شد تحت این عنوان که «روانکاوی تنها شاخه مهم دانش و درمان است که از درخواست تمدن غرب برای اثبات منظم دیدگاه ها و استدلال هایش پیروی نمیکند.»[۱۱]
روانشناسی شرایط ویژه روانکاوی را به فراموشی سپرد؛ «گفتگویی که در درمان روانکاوی است هیچ شنوندهای را بر نمیتابد؛ نمیتواند در معرض گذاشته شود… اطلاعات به دست آمده از آنالیز فقط به شرط داشتن یک وابستگی هیجانی بیمار به پزشکش از طریق او ارائه میشود؛ به محض این که او فقط یک شاهد را مشاهده کند که نسبت به او احساس بی تفاوت داشته باشد، سکوت خواهد کرد. برای این که این اطلاعات شامل خصوصیترین چیزها در زندگی روانیاش است، تمام چیزهایی که، به عنوان یک شخص مستقل از نظر اجتماعی، او بایستی از دیگران پنهان سازد، و، فراتر از آن، هر چیزی که، به عنوان یک شخصیت متجانس، او نمیخواهد برای خودش بپذیرد.»[۱۲]
فروید در پیشگفتار خود بر سخنرانیهای آشنایی با روانکاوی، در پاسخ به این سؤال می گوید: «اگر هیچ تأیید عینیای از روانکاوی وجود ندارد، و احتمال اثبات آن نیست، پس چگونه کسی میتواند روانکاوی را در کل فرا بگیرد، و در مورد حقیقت ادعاهای آن خود را متقاعد سازد؟ این واقعیت است که روانکاوی به سادگی نمیتواند فرا گرفته شود و افراد زیادی وجود ندارند که آن را به طور مناسب آموخته باشند. البته با این وجود یک روش عملی وجود دارد. شخص روانکاوی را بر روی خودش، یعنی با مطالعه شخصیت خودش یاد میگیرد.»
«آموزش روانکاوی» و تحقیق در مورد «حقیقت ادعاهای آن»، همه و همه نتیجه همین اصل اساسی روانکاوی است که فرد باید خود مورد روانکاوی واقع شود. «سوژه مطالعه گر در روانکاوی می بایست سالها به عنوان سوژه مطالعه گر علوم در جایگاه ابژه مورد مطالعه روانکاوی بوده باشد.»[۱۳]
روانکاوی، روانشناسی را در حوزه های بسیاری از جمله «رشد و تحول انسان»، «آسیب شناسی مرضی و نابهنجاری های رفتاری» و رواندرمانیها غنا بخشید. بسیاری از روانشناسان متأثر از فروید و روانکاوی به نظریهپردازی پرداخته و رواندرمانیها و بویژه «رواندرمانی تحلیلی» بسیار از روانکاوی برداشت کردند. «رواندرمانی تحلیلی»، بسیار تلاش کرد مفاهیم روانکاوی را «از آن خود کند»[۱۴] اما آنچه به صورت نتیجه حاصل شد؛ علیرغم ادعای آنان که «رواندرمانی تحلیلی» نیز نوعی روانکاوی است، هیچ شباهتی به روانکاوی ندارد. مفاهیمی چون «انتقال»، «مقاومت»، «مکانیزم های دفاعی» و بسیاری از مفاهیم دیگر دانش روانکاوی در حوزه «رواندرمانی تحلیلی» استفاده می شوند اما این واژه ها از معنی واقعی خود تهی شده اند؛ مانند برداشتن «مغز از قرآن»[۱۵] و علت توخالی شدن این واژه ها، نیز این است که «با دانش فرویدی نمیشود سرسری و فقط از طریق مطالعه و چیزهایی که گفته میشود و شنیده میشود آشنا شد. این یک دانشیست که آدم باید با گوشت و پوست خودش تجربه کند.»[۱۶]
روانشناسان و رواندرمانگران مدعی اند که روانکاوی یکی از انواع رواندرمانی هاست و گاهی برای اشاره به روانکاوی از واژه «رویکرد»!!! استفاده می کنند اما «روانکاوی رواندرمانی نیست، اگرچه اثرات درمانی دارد و از آنچه هم که بعضیها «رواندرمانی تحلیلی» مینامند متفاوت است.»[۱۷] فروید گفته است که «همانطور که میدانید آنالیز به عنوان یک روش درمان پایه گذاری شده؛ ولی حالا خیلی از آن سرریزتر شده است.»[۱۸] و لکان حجت را تمام کرده است: «ناخودآگاه را درمان نمی کنند.»[۱۹] در واقع اخلاق، تمام آن چیزی است که گستره روانکاوی را دربرمی گیرد؛ «برای فروید هیچ ثمربخشی جز ثمربخشی Ethic متصور نیست، جز ثمربخشی اخلاقی. و این یعنی گره خوردن اشتیاق به کاستراسیون.»[۲۰] بعلاوه، روانکاوی نمیتواند موضوع دورههای دانشگاهی باشد. قبل از هر چیز خود فرد باید به آن تن بدهد (یا یادگیری در آن با تن دادن به روانکاوی انجام میگیرد). در این معنا، روانکاو محصول روانکاوی شخصی خودش است وقتی که [روانکاویاش] به پایان رسیده باشد.»[۲۱]
وقتی شیوههای معمول آموزش دانشگاه و بروکراسی حاکم بر آن، در آموزش روانکاوی جایگاهی ندارند و فروید می گوید: «این تکنیک با وجود این، نمیتواند از طریق کتابها آموخته شود، و مطمئناً نمیتواند مستقلاً بدون فداکاریهای عظیم در زمان، زحمت و موفقیت فهمیده شود»[۲۲] و وقتی لکان آموزش روانکاوی را مشابه آموزش در مدارس آنتیک یونان باستان می داند[۲۳]؛ چگونه است که گاه دانشگاهیانِ روانپزشک و روانشناس ادعای داشتن «تخصص» در حیطه روانکاوی را می کنند؟! چگونه است که به خود اجازه می دهند «گروه تخصصی»! روانکاوی ایجاد کنند؛ درحالی که نه روانکاوی زیرمجموعه ای از روانشناسی محسوب می شود و نه آنها «تخصص» آن را دارند که «گروه تخصصی»! روانکاوی ایجاد نمایند؟! وقتی آموزش روانکاوی از طریق روانکاوی شدن خود شخص توسط یک روانکاو واقعی انجام می گیرد؛ معنی «گروه تخصصی» روانکاوی چه می تواند باشد غیر از تحریف کردن روانکاوی و انجام همان تحقیقات واهی در مورد صحت آن و در نهایت رد کردن برخی مفاهیم بنیادین روانکاوی و شکل دادن به چیزی تحت عنوان «رواندرمانی تحلیلی» و سایر ـ به قول خودشان ـ «رویکرد»های جدید و جدیدتر؟!!!
می توانم پیش بینی کنم که عده ای از روانشناسان که خود را علاقه مند!!! به روانکاوی دانسته و «رواندرمانی تحلیلی» انجام می دهند برای این «گروه تخصصی»! کاندیدا شده و قصد دارند آنجا را به تریبونی برای تحریف روانکاوی تبدیل نمایند. کاش به جای تقلید از هرچیزی که در روانشناسی آمریکا و یا انجمن روانشناسی آن وجود دارد؛ نکات ارزنده تاریخ روانشناسی را به یاد آورده و اندکی از استنلی هال و ویلیام جیمز، این دو روانشناس بزرگ بیاموزند تا بدانند برای آشنایی با دانش روانکاوی، از کاردان آن باید دعوت به عمل بیاورند.
آقایان و خانم ها؛ «روانکاوی نه یکی از تخصص های پزشکی است و نه یکی از شاخه های روانشناسی. این آن چیزی است که هم فروید و هم لکان مدام بر آن تأکید می کرده اند.»[۲۴] «برای روانکاو شدن، اولاً شاخه های مختلف علوم هیچیک بر دیگری ارجحیت ندارند و تحصیلات در رشته فیزیک و ریاضی همانقدر مورد استقبال هستند که تحصیلات در روانشناسی یا پزشکی، و دیگر اینکه قرار نیست شخص فقط تحصیلکرده فلان رشته باقی بماند بلکه باید خود را به مقام سوژه مطالعهگر علوم به طور عام ارتقاء دهد و از مطالعه هنر و ادبیات و فلسفه و دین نیز غافل نماند.»[۲۵]
با خود فکر می کنم اینکه زمانی روانشناسانی بوده اند که عظمت فروید و روانکاوی را درک نموده و از او دعوت به عمل آورده اند تا برایشان سخنرانی کند، پیشرفت بزرگی برای روانشناسی محسوب می شود. بعد از آن زمان، گویی پسرفت عظیمی رخ داده که دکتر کدیور به شیوایی آن را برایمان بیان کرده اند: «اول پستفرویدیها سبز میشوند، بعداً نئوفرویدیها سر بر میآورند و بعد نوبت به کسانی میرسد که اصلاً فروید را قبول ندارند و او را دِمُده میدانند. اما نکته جالب توجه این که هیچ کدام از این مکاتب از عنوان روانکاوی دست بر نمیدارند. انقلاب فرویدی به این کلمه آنچنان اعتباری بخشیده که دست کشیدن از آن خودکشی محض است.»[۲۶] برای همین است که انجمن روانشناسی ایران هم نمیخواهد از «روانکاوی» «دست بکشد» اما این انجمن باید بداند برای شکل گیری یک «گروه تخصصی»، فقط علاقه! کافی نیست، باید در آن گروه کسانی باشند که «تخصص» موردنظر را داشته باشند و وقتی روانکاوی «تخصصی» نیست که روانشناسان آن را در دوره های آموزشی خود فرا گرفته باشند؛ بهتر است این انجمن «پا را از گلیم خود فراتر نگذارد» و در همان حوزههایی به پژوهش، آموزش و … بپردازد که «تخصص» آن را دارد و به عنوان یک روانشناس به انجمن روانشناسی ایران توصیه می کنم که با همکاری سازمان نظام روانشناسی و مشاوره به معضلات و مشکلات این رشته در ایران بپردازد و جلوی بازاری شدن هرچه بیشتر این رشته را که به انحطاط اخلاقی آن منجر میشود، بگیرد.
[۱] – بذل و بخشش معاون وزیر بهداشت از کیسه خلیفه
[۲] – وزیر جان، اگر «کار روانپزشک روانکاوی است»! چرا برای یک «کار» واحد دو «واژه» وجود دارد؟
[۳] – البته اینکه گفته شده در حال حاضر گروه تخصصی!!! روانکاوی وجود دارد؛ نمی تواند صحت داشته باشد. چرا که در سایت انجمن روانشناسی ایران در بخش گروه های تخصصی، http://www.iranpa.org/%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86/%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5%DB%8C نامی از روانکاوی نیست. مگر اینکه به صورت زیرزمینی این گروه به وجود آمده و ادامه حیات می دهد!
[۴] – کانال تلگرامی انجمن روانشناسی ایران؛ telegram.me/iranpsyasso
[۵] – تاریخ روانشناسی نوین، دوان پی شولتز و سیدنی الن شولتز، ترجمه علی اکبر سیف و همکاران، نشر دوران، ۱۳۷۸
[۶] – کتاب «مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم»، دکتر میترا کدیور، انتشارات اطلاعات ۱۳۸۱، صفحه ۲۱
[۷] – از «سخن سردبیر»، حبیب الله قاسم زاده، مجله بازتاب دانش، دوره سوم (۱۳۸۸)، شماره ۱۲
[۸] – مقاله «توضیحات، کاربردها و راهکارها»، زیگموند فروید، ۱۹۳۳
[۹] – «روانکاوی به سبک آمریکایی»، بنجامین ۲۰۰۹، مجله بازتاب دانش، دوره سوم (۱۳۸۸)، شماره ۱۲
[۱۰] – اشاره به جمله خانم دکتر کدیور در درسنامه های ایشان؛ جلسه چهارم دوره اول از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان: «هیچ کدام از این مکاتب از عنوان روانکاوی دست بر نمیدارند. انقلاب فرویدی به این کلمه آنچنان اعتباری بخشیده که دست کشیدن از آن خودکشی محض است. بدون عنوان روانکاوی این مکاتب همچون برف در آفتاب تموز هستند. بیخبر از آن که روانکاوی بدون فروید یا با فروید تکه تکه شده، رنگ و جلا دادن هرچه بیشتر به گفتار اربابی است. غایت آمال گفتار اربابی ساختن انسانهای ماشینی است. انسانهایی بسیار فرمانبردار و بسیار با کفایت efficient که هرگز از خود سؤالی نمیکنند و وضع موجود را همواره بهترین وضع میدانند. کار کردن آنها بر اساس یک برنامه تنظیم شده است. تفریح کردن آنها برنامه ریزی شده است. تولید مثل کردنشان با مجوز است و قس علیهذا.»
[۱۱] – کتاب «نظریه های رواندرمانی» پروچسکا و نورکراس، ترجمه یحیی سیدمحمدی، انتشارات رشد، ۱۳۸۳
[۱۲] – پیشگفتار فروید بر سخنرانیهای آشنایی با روانکاوی، ۱۶-۱۹۱۵
[۱۳] – کتاب «مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم»، دکتر میترا کدیور، انتشارات اطلاعات ۱۳۸۱، صفحه ۳۹
[۱۴] – اشاره به جمله فروید در مقاله «توضیحات، کاربردها و راهکارها»، ۱۹۳۳:« این تقریباً ویژگی جهانشمول این «جنبشهای جدایی طلبانه» است که هر یک جزیی از گنجینه موضوعات روانکاوی را بر میدارد و خود را بر اساس این قاپیدن مستقل میکند – با انتخاب برای مثال غریزهی غلبه یا تعارض اخلاقی یا [اهمیت] مادر یا ژنیتال و از این قبیل.»
[۱۵] – اشاره به بیت «ما ز قرآن مغز را برداشتیم/ پوست را بهر خران بگذاشتیم»
[۱۶] – . سخنرانی دکتر میترا کدیور در اولین جلسه پنج شنبههای فرویدی، مهرماه ۱۳۸۴
[۱۷] – سرمقاله «روانکاوی رواندرمانی نیست»، فیلیپ استاس (Philippe Stasse)، نشریه کوآرتو، شماره ۱۰۷ به تاریخ آوریل ۲۰۱۴ منتشر شده توسط اکول فرویدی پاریس (ECF)
[۱۸] – مقاله «توضیحات، کاربردها و راهکارها»، زیگموند فروید، ۱۹۳۳
[۱۹] – کتاب «مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم»، دکتر میترا کدیور، انتشارات اطلاعات ۱۳۸۱، صفحه ۵۳
[۲۰] – درسنامه جلسه چهارم دوره اول از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان، دکتر میترا کدیور
[۲۱] – سرمقاله «روانکاوی رواندرمانی نیست»، فیلیپ استاس (Philippe Stasse)، نشریه کوآرتو، شماره ۱۰۷ به تاریخ آوریل ۲۰۱۴ منتشر شده توسط اکول فرویدی پاریس (ECF)
[۲۲] – مقاله «روانکاوی وحشی» اثر زیگموند فروید، ۱۹۱۰
[۲۳] – درسنامه «روانکاوی در انتانسیون و روانکاوی در اکستانسیون»، دکتر میترا کدیور
[۲۴] – کتاب «مکتب لکان، روانکاوی در قرن بیست و یکم»، دکتر میترا کدیور، انتشارات اطلاعات ۱۳۸۱، صفحه ۵۲
[۲۵] – همان منبع، همان صفحه
[۲۶] – درسنامه جلسه چهارم دوره اول از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان، دکتر میترا کدیور
پیوند کوتاه به این مطلب: