جمعه ۸ تیر ۱۴۰۳

بخش ها

آرشیو ماهیانه


دسته ها:اسیرکُشی محسن شکاری، اعدام قهرمان کشتی نوید افکاری، اعدام های غیر فقهی و غیر شرعی، دادستان ذبیح زاده، در چنگال غارتگران میراث فرهنگی، دیگر نمی توان دم فرو بست، روانکاوی در انجمن فرویدی، روانکاوی در رسانه‌ها و در جامعه، من هم در اتاق بازپرس حسینی بودم، نامه سرگشاده به ریاست محترم قوه قضائیه، وزیر محترم اطلاعات

نامه سرگشاده – بخش چهل: ادامه مشاعره تک نفره مستر ضاد، آس کیفرخواست برره

ریاست محترم قوه قضائیه

با درود و ادب

احتراماً در بخش قبلی این نامه ها (بخش ۳۹) رسیده بودیم به کیفرخواست مضحک دادسرای جمهوری خودمختار برره، به این قصر مقوائی که چطور با یک فوت به خاک نشست چون که با مشتی خرده مقوا که با تف بهم چسبانده بودند برپا شده بود. یک سری القاب و عناوین دهان پر کن ولی بی محتوا – و یا رسماً هذیانی – با یک استفتائی که در آن دست برده شده. بله در آن استفتا دست برده شده، همانطور که من پیش بینی کرده بودم. جنابعالی به عنوان ریاست محترم قوه قضائیه می توانید دستور دهید اصل آن را ارائه دهند تا خودتان به عینه ملاحظه فرمائید که چگونه آن مافیای تنومند مرزهای دنائت را جابجا کرده. آیا این تلاش رذیلانه خود بهترین دلیل آن نیست که آن باند اوباش که به ما حمله کردند هیچ دستور قضائی ای نداشتند و فقط یک عده لومپن بودند که در بدنه فراجا نفوذ کرده اند؟ آیا این که هنگامی که پرونده در دادگاه انقلاب است در اسناد آن دست برده می شود بهترین دلیل ان نیست که آن مافیا از هیچکس نمی ترسد و به هیچکس پاسخگو نیست؟ رسیده بودیم به آخرین دیوار آن قصر مقوائی پس اجازه دهید ادامه دهیم.

آن ننگ وزارت اطلاعات این گونه مشاعره تک نفره خود را ادامه می دهد:

۱۳- آیا متهم دارای عوائد و منافع مالی ناشی از ارتکاب جرم می باشد؟ مبلغ و میزان و محل نگهداری آن را دقیقاً ذکر نمایید.

متهم با ادعای اینکه تنها روانکاو خاورمیانه است از طریق تبلیغات در فضای مجازی اقدام به کسب مشتری و درآمد کلان می کند و برای این اهداف یک مکانی در خیابان جردن تهران در اختیار دارد که ضمن پذیرش مریض از طریق کلاسهای آموزشی نیز دارای درآمد می باشد.

 

کم کم دارد مشخص می شود درد این بیچاره چیست. این که من واقعاً تنها روانکاو خاورمیانه هستم. ظاهراً جرم من هم همین است. او می خواهد وانمود کند که من از طریق یک ادعای دروغ “کسب مشتری و درآمد کلان” می کنم و از طریق یک ادعای دروغ ” ضمن پذیرش مریض از طریق کلاسهای آموزشی نیز دارای درآمد می باشم” !! ولی خب حتی اگر این اتهام صحت هم داشته باشد ربطش به میترائیسم چیست؟ ربطش به تبلیغ علیه نظام چیست؟ ربطش به آموزش مغایر با شرع اسلام چیست؟ در اینجا حتی کلاهبرداری هم اتفاق نیفتاده چون او خودش یک پاراگراف قبلتر اذعان کرد که من یک نخبه علمی هستم. خب پس چه جرمی اتفاق افتاده؟؟ یعنی که من تنها روانکاو خاورمیانه نیستم و به دروغ ادعا می کنم که هستم؟ خب مگر خالی بندی جرم است؟ اما او می داند که من واقعاً تنها روانکاو خاورمیانه هستم و به عنوان یک مازندرانی اصیل باید زهرش را به من بریزد!

 

۱۴- اسباب، آلات و ادوات و اسناد مکشوفه مرتبط با جرم که در جریان ارتکاب جرم مورد استفاده متهم قرار گرفته است را نام ببرید:

دفاتر یادداشت دیگر متهمین همراه با میترا کدیور که دال بر القاء مطالب اسلام ستیزانه می باشد، دوماً شش موبایل که گوشه ای از اقدامات آنان چاپ و پیوست گردشکار می باشد.

 

باز برگشتیم به ترجیع بند دفتر یادداشت و موبایل ها که بارها و بارها تکرار می شود و هرگز هم مشخص نمی شود که آنها چه نوع “اسباب، آلات و ادوات و اسناد مکشوفه” هستند! ظاهراً صرف موبایل داشتن و صرف دفتر یادداشت داشتن را جرم تلقی کرده اند تا بتوانند پرونده سازی بی شرمانه شان را قوام ببخشند. آنها از ما شش موبایل گرفته اند و همین را جرم تلقی کرده اند!!! او هرگز حتی یک نمونه هم از ” القاء مطالب اسلام ستیزانه” نمی دهد چون این بار این ما هستیم که در استفتا کردن پیشقدم خواهیم شد! تازه آیت الله ایازی که می فرمایند “جرمی تحت عنوان «تبلیغ علیه اسلام» در فقه اسلامی نداریم”. بعد تو کی باشی که چنین جرمی را بتراشی؟؟

https://freudianassociation.org/?p=70427

 

۱۵ – آیا اموال متعلق به گروهک، فرقه، سازمان تروریستی و تجزیه طلب و سایر گروه های غیرقانونی در اختیار متهم قرار دارد؟ مشخصات کامل اموال مذکور را بنویسید:…. (بدون پاسخ)

بدون پاسخ!! آه اینجا دیگر تمام قریحه مشاعره این کوتوله فکری خشگ می شود و حتی به اندازه مهدی براری عقل باخته هم نمی تواند بِپَر بِپَر کند!

 

۱۶- اقداماتی که متهم پس از ارتکاب جرم و قبل از دستگیری انجام داده است اعم از توبه، معرفی به پلیس، فرار، مخفی شدن و امحای اسناد و … را بنویسید:

سعی در ایجاد درگیری با پلیس امنیت و عدم همکاری با بازپرس.  محترم نموده بود که در زندان با گذشت چند روز در روند بازجویی شروع به پاسخ دادن به سوالات نموده است.

ببین احمق! مشاعره خودت را درست بخوان! آنجا نوشته “قبل از دستگیری”! من قبل از دستگیری آن چمانی چمانیسم را از کجا می شناختم تا با او “عدم همکاری” کنم؟ یا آن مهدی براری عقل باخته را کجا دیده بودم که با او درگیر شوم؟ لابد زندان هم قبل از دستگیری است و آدمها را اول به یک پارتی در زندان دعوت می کنند و سپس دستگیرشان می کنند! اگرچه که در مازندران هیچ چیز عجیب نیست. ولی بزمجه این را راست می گوئی که ما به سوالات تو جواب دادیم؛ نه به این خاطر که چند روز در زندان بودیم، بلکه به این خاطر که به محض این که به ما اتهام امنیتی زدند ما خواستار استعلام از وزارت اطلاعات یا معرفی خود به اداره اطلاعات آن دهات شدیم. چه می دانستیم که وزارت اطلاعات انقدر درپیتی شده که یکی مثل تو را استخدام می کند.

 

۱۷- آیا متهم تحت تاثیر تعلیم، القاء، دستور، تشویق، تهدید و یا تحریک مشخص یا جریانی مرتکب بزه شده است؟ توضیح دهید:

متهمه با جهل مرکب خویش خود را دارای علم لدنی می داند و با توجه به تخصص وی در علم روانکاوی اما در علوم دیگر خود را صاحب نظر می داند و نظرات التقاطی به شاگردان خود القا می کند.

من که نمی دانم علم لدنی چیست و در نتیجه نمی توانم چنین ادعائی هم بکنم. اما خودش یک بار دیگر اعتراف می کند که من روانکاوم. این که یکی در علوم دیگر اظهار نظر کند فقط در مازندران جرم است چون آنها حتی قابلیت اظهار نظر در “علم” خودشان را هم ندارند و یا مثل براری هذیان می گویند و یا مثل چمانی استفتا می کنند و در جواب استفتا دست می برند. بعد هم مقوله حرام و مقوله جرم را خلط می کنند و کیفرخواست می نویسند. اما باز هم این بدبوی بدپوز خود را در جایگاهی قرار داد که تشخیص “نظرات التقاطی” بدهد. خوشم می آید غیر از این اراجیف هیچ چیزی در چنته ندارد.

او یک بار دیگر بیت اول مشاعره خودش را درست نمی خواند که در آن پرسیده ” آیا متهم تحت تاثیر تعلیم، القاء، دستور، تشویق، تهدید و یا تحریک مشخص یا جریانی مرتکب بزه شده ؟” . آخر احمق از تو می پرسند من تحت تاثیر شخص یا جریانی مرتکب بزه شده ام یا نه، بعد تو صحبت از علم لدنی و علوم دیگر و نظرات التقاطی می کنی؟؟!! الان یعنی جواب سوال را دادی؟!

 

جناب قاضی القضات، می ترسم جفنگیات این مرد باعث ملال گردد، هیچ مسخره بازی ای را نمی توان تا ابد ادامه داد جز آن که خنده تبدیل به خمیازه شود. در نامه بعدی ادامه خواهم داد.

با تشکر و احترام

دکتر میترا کدیور

۰۲/۹/۸

 


پیوند کوتاه به این مطلب:

https://freudianassociation.org/?p=70734

  تاریخ انتشار: ۸ آذر ۱۴۰۲، ساعت: 16:43