ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام و عرض ادب
احتراماً در بخش ۴۵ افاضات قاضی ذوقی را درباره فروید خواندیم و بسی آموختیم. حال به ادامه آن دادنامه مشعشع می پردازیم. ایشان در مورد فروید و من و انجمن فرویدی نوشته بودند:
نظر به‌ اینکه خانم میترا کدیور خود را موسس و مدیر موسسه انجمن روانکاوی فرویدی می داند، اگرچه نباید تاثیرات مثبت فروید در گسترش و بسط علم روانشناسی را فراموش کنیم اما دیدگاه و ایدولوژی فروید مبتنی بر دین ستیزی می‌باشد. فروید گرچه ظاهرا دارای مسلک یهودی بوده است، اما بر اساس اظهارات نزدیکانش همچون دخترش هیچ اعتقادی به دین نداشته است. فروید اعتقاد داشت: دین ریشه در ناخودآگاه دارد و بر پایه سرکوب میل جنسی شکل می‌گیرد. فروید معتقد بود در جامعه ای از ابراز مسائل جنسی مشکل دارند و آن‌ را زشت میدانند در این جوامع دین رشد بیشتری دارد.بر طبق نظر و دیدگاه فروید تصور بشر از خدا از یک‌پندار ریشه دارد‌. در یک‌نیاز کودکانه و در جهت جایگزینی نام پدر نشات گرفته است. از نظر فروید این خطرناک است زیرا منجر به تقدیس و درست جلوه دادن مطالب غلط و مانع رشد فکری و تفکر انتقادی می‌شود و دین اخلاق را بر پایه های متزلزل قرار میدهد. فروید در خصوص انقیاد و مهار مسائل جنسی معتقد بود با انتشار عکس های غیر مجاز و اروتیک هنرپیشه ها در جامعه باعث می‌شود تنازعات جنسی و جرائم جنسی کاهش یابد و فروید معتقد بود ناکامی ها معلول قیود اجتماعی است و پیشنهاد می کند تا حد ممکن غریزه را آزاد بگذارید تا ناکامی ها و عوارض ناشی از آن بوجود نیاید.
ایشان در همین راستا ادامه می دهند:
و خانم میترا کدیور نیز در جلسات آموزشی و گروهی که با متهمان دیگر پرونده داشته است و از سوی وی املا و اظهار شد در مورد اعتقاد دینی خود و تفکرات دینی خود بیان می دارد من از بچگی از اسلام بدم می آمد. یه جوری دلم می خواست ازش دوری کنم. نزدیکم نباشد… من خودم به خدا اعتقاد دارم ولی اسلام را بدم میاد. چیزهای مختصری درباره یهوه تسایت گذاشتم. من از این دین از همه چیزش بدم می آمد. نه که ما مشهد می رفتیم حتی با دختر عمه هام بازی می کردیم دوست داشتم. ولی از نماز-آخوند-حرم هرچی بگی بدم می آمد. کار نداشتم می گفتم گور باباشون. این جالبه این از زبان خود عایشه است که من شش سالم بود و سه سال بعد نکاح انجام شد. این علی ۳۳ سالش بود و فاطمه ۹ سال. وقتی از این اطلاعاتی ها عصبانی میشم میگم علی شما تا ۳۳ سالگی چکار می کرده….. این مطالب و مطالب دیگری که هیچ ارتباطی با اساسنامه انجمن فرویدی ندارد علیه نظام و مسئولین نظام و حوادث و اغتشاشات اخیر در خصوص حجاب اسلامی در آخرین نشست گروهی که منتهی به دستگیری متهمان شده است ابراز شده است…
حال سوال این است که اگر فروید آن چیزی است که ایشان افاضات فرموده اند و اگر من واقعاً این حرفها را زده ام – و صحبت های من تقطیع نشده و نیازی هم نیست که سوالاتی را که از من شده بدانیم تا این جوابها را درک کنیم – خب این حرفها که درست در ادامه حرفهای فروید آقای ذوقی هستند و من برای زدن همین حرفها از وزارت کشور پروانه تاسیس انجمن فرویدی گرفته ام و همه صحبت هایم هم در راستای اساسنامه انجمن است و دیگر ایشان چه کاره است که خودش را وسط انداخته؟؟!! وزارت کشور دلش خواسته به من پروانه “آموزش مغایر با شرع اسلام” بدهد الان باید به آقای ذوقی جواب بدهد؟ اصلاً چه کسی ایشان را وکیل وصی اسلام کرده؟ همانطور که من از مستر ضادشان پرسیدم تبلیغ علیه نظام به تو چه مربوط است؟ مگر نظام خودش زبان ندارد؟ مگر خودش متولی ندارد که تو باید حقش را بگیری؟
وزارت کشور به اندازه ایشان فروید را می شناسد و با اینهمه به من پروانه تاسیس انجمن داده و اساسنامه ای را هم تائید کرده که به من اجازه می دهد بر خلاف ذوق آقای ذوقی در سرتاسر ایران این حرفها را بزنم، برره آقای ذوقی که جای خود دارد. ایشان هم باید صبر کنند تا برره شان از ممالک محروسه ایران جدا شود و سپس شاکی گردند! البته تا آن زمان ایشان می توانند با اداره سازمانهای مردم نهاد وزارت کشور مکاتبه کرده و از آنها بخاطر تائید اساسنامه انجمن فرویدی و اعطای پروانه فعالیت برای انجمن فرویدی بازخواست کنند. آنها هم آیا جوابشان را بدهند آیا ندهند! بعد ایشان چه کاره است که حکم پلمب انجمن فرویدی را صادر می کند و برای من و اعضای انجمن فرویدی احکام زندان و جزای نقدی صادر می کند؟ اصلاً چه کسی جز خود آقای ذوقی در این پرونده شاکی است؟ آن زمانی که گفت دیگر به میترائیسم کاری ندارد و تصمیم گرفت فرویدیسم را بجایش محاکمه کند فکرش را نکرد که او در این محاکمه فقط قاضی است و محاکمه یک عنصر ضروری دیگر هم لازم دارد که اسمش شاکی است! البته در مازندران قاضی می تواند در عین حال شاکی هم باشد، خیلی تعجب نکنید.
اما در بخش های قبل دیدیم که قاضی ذوقی برای صدور حکم اعدام نیازی ندارد چیز زیادی بداند. در این بخش اضافه می کنم که ایشان این را هم نمی داند که هیچکس جز وزارت کشور در مقامی نیست که تشخیص دهد آیا یک سازمان مردم نهاد از اساسنامه خود تخطی کرده یا نه. اساسنامه قراردادی است بین آن سازمان مردم نهاد و وزارت کشور و تا وقتی که وزارت کشور مشکلی را ردیابی نمی کند به کس دیگری مربوط نیست که شاکی شود، شاید فقط بتواند شکایت خود را نزد خود وزارت کشور مطرح کند و اگر از طرف آنها جواب قانع کننده ای دریافت نکرد به دیوان عدالت یا سازمان بازرسی شکایت کند. این قرارداد چیزی شبیه قرارداد بین مالک و مستاجر است و تا وقتی که طرفین از هم راضی هستند قاضی ذوقی لازم است سر خود را جای دیگری گرم کند.
به قاضی ذوقی پیشنهاد می کنم یک استفتا هم ایشان بکنند و با دست بردن در جواب استفتا وزارت کشور را به محاکمه بکشند!
جناب قاضی القضات، این تنها بخش دندان گیر این دادنامه بود که بدون هیچ زحمتی متلاشی شد. آخر قاضی ذوقی هم درست مثل ملا نصرالدین استدلال کرده بودند: اولاً که تو دیگی به من نداده ای، در ثانی دیگ تو سوراخ بود، ثالثاً من دیگ تو را پس داده ام! و این آدم حکم اعدام صادر می کند!
اما نکته بسیار تکان دهنده این پرونده سازی بی شرمانه که برای آن دادنامه هم صادر شده و در آن ما به مجازات های سنگین هم محکوم شده ایم این است که این پرونده هیچ شاکی ای ندارد! نه شاکی خصوصی، نه شاکی دولتی و نه حتی مدعی العموم!! ایشان خودشان در دادنامه شان مرقوم فرموده اند:
نماینده دادستان در جلسه حضور ندارند. لایحه ای هم ارسال نکرده اند. رسمیت جلسه اعلام می شود. !!!
آخر مدعی العموم اسمش رویش است و مدعی عموم است و نه مدعی وزارت کشور!
ببین قاضی جان! این را بکن توی مخت! وقتی یک گروه از وزارت کشور جمهوری اسلامی ایران پروانه فعالیت دارد و اساسنامه اش توسط آن وزارتخانه وزین تایید شده است فقط به وزارت کشور پاسخگو است نه به دادستانی هر دهات! این فقط وزارت کشور است که صلاحیت دارد تشخیص دهد آیا آن گروه از اهداف اساسنامه ای خود خارج شده؟ آیا مرتکب جرمی شده، چه جرم تبلیغ علیه نظام، چه جرم آموزش مغایر با شرع اسلام، چه هر جرمی. فقط در صورتی که وزارت کشور به این تشخیص برسد که جرمی صورت گرفته خودش به عنوان شاکی وارد عمل شده و گروه و انجمن خاطی را به دستگاه قضا معرفی می کند. آنوقت اگر پرونده را فرستاد به دهات تو، تو هم برای خودت جولان بده و بپر بپر کن. من واقعاً نمی دانم در آن استان آدم فضائی ها چه خبر است که یکی مثل تو در آنجا حکم اعدام صادر می کند!!
قاضی جان! داشتن پروانه فعالیت از وزارت کشور مثل داشتن شهروندی یک ابرقدرت است. همانطور که کسی که شهروندی یک ابرقدرت را دارد در پناه و تحت الحمایه آن کشور است و اگر به بربرستان های آفریقائی سفر کند دولت های ان کشورک ها نمی توانند برای او دردسر ایجاد کنند همانطور هم زیر چتر حمایتی وزارت کشور جمهوری اسلامی بودن اعضای یک گروه را از تعرض آدمخواران دهات تو مصون نگه می دارد. به دادستانی دهاتت بگو اگر مشکلی با عملکرد انجمن فرویدی دارد به اداره سازمان های مردم نهاد وزارت کشور اعلام کند، خودت هم می توانی این کار را بکنی. یادت نرود به آنها بگوئی وقتی برای ما پرونده قضائی تشکیل دادند آن را زیر دست تو بفرستند!
در همین شهر تهران دهها گروه زیر زمینی وجود دارند که خودشان را به روانکاوی منتسب می کنند فکر کردی انجمن فرویدی هم یکی از آنهاست؟؟ اگر این طور بود چرا وزارت کشور به آنها مجوز فعالیت نمی دهد؟ اگر یکی از آنها به چنگت افتاد مراسم آدمخواری دهاتت را رویشان پیاده کن، ولی انجمن فرویدی یکی از آنها نیست. کی تو را قاضی کرده؟!
البته ذوقی خودش خوب می داند که واقعاً بین من و وزارت کشور هیچ کاره است برای همین هم حکم پلمب دفتر انجمن فرویدی را داده نه حکم انحلال آن را. انگار انجمن فرویدی یک قهوه خانه است که بتوان به جرم سرو قلیان آن را پلمب کرد! خدایا کی این را قاضی کرده!
جناب قاضی القضات، در واقع شجاع ذوقی فروید و وزارت کشور را محاکمه و برای ما حکم زندان صادر کرده! تمنا می کنم رسیدگی بفرمائید چه کسی به او حکم قضاوت اعطا کرده. چه کسی برای او این امکان را فراهم کرده که برای خلق الله حکم اعدام صادر کند. شما در برابر خدا و رهبری و مردم مسئولیت دارید. آیا شجاع ذوقی لیاقت نشستن بر مسند امام علی را دارد؟ به وجدان خودتان پاسخ دهید.
با تشکر و احترام
دکتر میترا کدیور
۰۲/۹/۲۶

پیوند کوتاه به این مطلب: