یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳

بخش ها

آرشیو ماهیانه


دسته ها:الیزابت رودینسکو و باند رجالگان اش، تاویستوک، درسنامه های دکتر کدیور، دکتر میترا کدیور، روانکاوی در انجمن فرویدی، روانکاوی در رسانه‌ها و در جامعه، روانکاوی در فولکلور، سؤالات در مورد محل تحصیل گهر همایونپور، سؤالات در مورد مدرک تحصیلی دکتر محمد صنعتی، سور مقصور کاسبان روان، فرزام پروا موزۀ عبرت روانکاوی، مافياي روان، معجون جادوگری «صن-هما-فر»

جدیدترین معجون جادوگری «صن-هما-فر» – بخش یک

جدیدترین معجون جادوگری “صن-هما-فر” – بخش یک

مطلب زیر در چند بخش منتشر خواهد شد زیرا همان طور که از تیتر آن برمی آید ما با یک معجون جادوگری سر و کار داریم که مواد اولیه آن بسیار متنوع است و در این مورد دارای چهار ماده اصلی و تعدادی مواد دلبخواهی است. چهار ماده اصلی، به ترتیب وارد شدن در دیگ عبارتند از: ادرار شتر – بزاق وزغ – اسپرم مارمولک و خون قاعدگی. نمک و فلفل به مقدار کافی.

از ادرار شتر آغاز کنیم:

اخیراً روزنامه اعتماد، دستمال توالت پدر خوانده و مافیای روان، متعلق به الیاس جان رستوراندار، که رد صلاحیتش را برای نمایندگی مجلس تا حدود زیادی وامدار انجمن فرویدی است، برای هزارمین بار تلاش کرده تا ماتحت اربابانش را تمیز کند. البته هر بار هم فقط فضاحت به بار می آورد. کافی است کلمه “اعتماد” را در نشریه الکترونیکی انجمن فرویدی جستجو کنید تا با این رول دستمال توالت مصرف شده بیشتر آشنا شوید. خود من امتحان کردم و حدود ۵۰ مطلب یافتم. ۵۰ مطلب در عرض ۶ سال! البته به زودی مجوز این روزنامه هم باطل می شود چون که آن به اصطلاح نشریه را از رانت نمایندگی مجلس به دست آورده بود و نشنیده ام که هر غلام کله پزی توانسته باشد روزنامه بزند.

پدر خوانده دریوزه، در نهایت استیصال، به یک اخراجی انجمن فرویدی آویزان شده، درست مثل غریقی که به تخته پاره ای چنگ می اندازد. در واقع هر دو طرف این ائتلاف در عین حال هم غریق هستند و هم تخته پاره و کمتر ائتلافی را می توان یافت که این گونه از سر استیصال بوده و در عین حال هر دو طرف را بیشتر به قعر سوق بدهد. آخر این ائتلاف برای ایستادگی در برابر قدرت توفانی روانکاوی راستین است نه برای اهداف دوزاری ائتلاف های مشابه.

البته اگر در این ائتلاف فقط این دو وامانده درگیر بودند من کوچکتری زحمتی به خود نمی دادم ولی اینجا پای دو مراجع سابق مرکز روانکاوی آفریقا هم در میان است که، بعد از راه پر فراز و نشیبی که آدمها طی می کنند تا بالاخره درب آخر را بزنند، دوباره به نقطه صفر و به آغوش مافیای روان برگشته اند، در حالی که اکنون در وضعیتی به مراتب آسیب پذیرتر از نقطه صفرشان هستند. آن زمانی که آدمها به این در و آن در می زنند به دنبال این هستند که چاره ای برای نوروز به بن بست رسیده خود بیابند ولی وقتی با “نوروز انتقال” به آغوش مافیای روان برگردی وضع به مراتب وخیم تر است.

به گفته فروید نوروز یک ندانستن نیست یک نمی خواهم بدانم است و نوروز انتقال همه بدبختی ها و فلاکت های نوروز روزمره را با توان دو یا سه یا چهار دارد.

می دانیم که فروید کار خود را با هیپنوتیزم آغاز کرد ولی بزودی از آن دست کشید و به وادی بسیار مرد افکن روانکاوی پا نهاد. او هیپنوتیزم را رها کرد زیرا انقیاد روانی بیماران در نظرش تنزل دهنده کرامت انسانی بود. آخر او فروید بود نه پدر خوانده یا اخراجی انجمن فرویدی.

فروید تصمیم گرفت بیماران را در وضعیتی شایسته شأن انسانی پذیرا شود با وجودی که این احتمال را می داد که ممکن است موفقیت درمانی چندانی نداشته باشد. در واقع فروید از همان ابتدا کرامت انسانی را در مقامی بسیار بالاتر از موفقیت درمانی قرار داد و روانکاوی از چنین سکوئی معراج خود را آغاز کرد و هرگز هم به این آرمان پشت نکرد. حواسمان باشد که داریم راجع به روانکاوی واقعی فرویدی صحبت می کنیم و نه آن کاری که مزدوران تاویستوک انجام می دهند.

فروید اما خیلی زود با مانع دیگری روبرو شد، مانعی که او آن را “انتقال” نامید. او با حسرت آرزو می کند که کاش چنین چیزی به وجود نمی آمد و متذکر می شود که اگر بیماران در همان وضعیتی که در چند جلسه اول هستند باقی می ماندند دوره درمان بسیار کوتاه می شد زیرا که بجای این که با هیجانات بیمار سر و کار داشته باشیم با تعقلش طرف بودیم. در واقع در اینجا فروید اذعان می کند که درنوروز عادی روزمره تعقل به مراتب بیشتری از نوروز انتقال وجود دارد، اگر چه که هنوز اصطلاح اخیر را به کار نمی برد.

ادامه دارد…


پیوند کوتاه به این مطلب:

https://freudianassociation.org/?p=53263

  تاریخ انتشار: ۸ آبان ۱۳۹۹، ساعت: 20:39