یکشنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۳

بخش ها

آرشیو ماهیانه


دسته ها:الیزابت رودینسکو و باند رجالگان اش، تاویستوک، درسنامه های دکتر کدیور، دکتر میترا کدیور، روانکاوی در انجمن فرویدی، روانکاوی در رسانه‌ها و در جامعه، روانکاوی در فولکلور، سؤالات در مورد محل تحصیل گهر همایونپور، سؤالات در مورد مدرک تحصیلی دکتر محمد صنعتی، سور مقصور کاسبان روان، فرزام پروا موزۀ عبرت روانکاوی، مافياي روان، معجون جادوگری «صن-هما-فر»

جدیدترین معجون جادوگری «صن-هما-فر» – بخش دو

جدیدترین معجون جادوگری “صن-هما-فر” – بخش دو

بزاق وزغ

عجالتاً ادرار شتر و نوروز انتقال را در این نقطه رها می کنیم تا به موضوع جذاب تر بزاق وزغ بپردازیم. ولی دوست دارم نظر شما را به این نکته اساسی جلب کنم که شتر این جادوگر همیشه اوائل پاییز ادرارش کف می کند. این در حالی است که برای شترهای با اصل و نسب این اتفاق در اوایل بهار می افتد. چه خوش گفت فردوسیِ جان: دیو وارونه!

شنیده ام که در این مدت فضله ریزه ای بال بال می زده تا خودش را توی صف بزند و نفر اول آن بشود. این واقعاً خصیصه این جماعت است، بزرگ و کوچک و پیشکسوت و زنگوله حالیشان نمی شود. آخر فضله ریزه آن پدرخوانده حداقل ۳۰ سال از تو جلوتر است، آن اخراجی هم حدود ۲۰ سال. تازه مگر سواد خواندن نداری که گفته ام به ترتیب ورود به دیگ؟! یعنی قاعدتاً بعد از خون قاعدگی! این در حالی است که آن بیچاره حتی جزو ادرارات اربعه هم نیست و جادوگر اگر دلش بخواهد فضله سوسک را هم به معجونش اضافه می کند و اگر هم دلش نخواهد خب نخواسته! یک وقت تصور نکنید جادوگر اعظم برای فضله ای ناقابل با خاک انداز دنبال سوسک می دود و التماس می کند. خیر او برای این مورد از دمپائی اش استفاده می کند و فضله را از میان ریق بیرون می کشد.

و اما بزاق وزغ…

بعد از آن که مرحوم دکتر شاملو برای ایراد یک سلسله سخنرانی از من دعوت کردند و بخصوص بعد از این که آن سخنرانی ها ایراد شدند ولوله ای در وزغ ها افتاد و همگی به خط شدند و زبان خود را در آفتاب پهن کردند تا اگر احیاناً مگسی پشه ای عنکبوتی چیزی از من جدا شد به زمین نیفتد و هدر نرود. در این میان چرب ترین لقمه رفت توی گلوی آن “بی پدر بد گهر”: کل درسنامه ها و کاست های ضبط شده کلاس های عرصه فرویدی – مکتب لکان و تعدادی سی دی از این کلاس ها. از همان جا بود که پروژه حذف فیزیکی من رقم خورد. آخر تا وقتی من زنده باشم که آنها نمی توانند از این گنجینه استفاده کنند و آن را به نام بزنند. البته آن بد گهر با چند جمله که از آن گنجینه دزدید توانست به عضویت IPA درآید! اعضای انجمن هم حسابی از خجالت بولونینی جان درآمدند و کل IPA را در جریان گذاشتند و بیزنس خانوادگی بولونینی جان را به ورشکستگی کشاندند.

آن بد گهر حتی توانست با همان چند جمله آن “عتیقه استوک” را هم در آن “انجمن” ورشکسته بچپاند! در ادامه فاش خواهم کرد که…

ضمناً همین جا اعلام می کنم که من هیچ قصد مردن ندارم و اکنون که پروژه حذف فیزیکی از طریق بستری اجباری در مخوفکده ها به شکست انجامیده احتمالاً تصادف اتوموبیل یا سقوط هواپیما و یا مهمتر از همه “خودکشی” در دستور کار قرار گرفته. در نشریه الکترونیکی انجمن فرویدی بخشی تحت عنوان “خودکشی + صادق هدایت” وجود دارد که توصیه می کنم حتماً به آن مراجعه کنید. همین جا هم شهادت می دهم که از هیچ نوعی بیماری حاد یا مزمن هم رنج نمی برم و اگر در روز ۱۹ فروردین با “علت” سکته قلبی یا مغزی از دنیا رفتم بدانید به بقیه قربانی ها پیوسته ام.

ادامه دارد…


پیوند کوتاه به این مطلب:

https://freudianassociation.org/?p=53274

  تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۹، ساعت: 09:06