جمعه ۱۵ تیر ۱۴۰۳

بخش ها

آرشیو ماهیانه


دسته ها:الیزابت رودینسکو و باند رجالگان اش، باز نشر، تاویستوک، درسنامه های دکتر کدیور، دکتر میترا کدیور، روانکاوی در انجمن فرویدی، روانکاوی در رسانه‌ها و در جامعه، روانکاوی در فولکلور، سؤالات در مورد محل تحصیل گهر همایونپور، سؤالات در مورد مدرک تحصیلی دکتر محمد صنعتی، سور مقصور کاسبان روان، فرزام پروا موزۀ عبرت روانکاوی، قابل تامل، مافياي روان، معجون جادوگری «صن-هما-فر»

جدیدترین معجون جادوگری «صن-هما-فر» – بخش نه

بازنشر – تاریخ نخستین انتشار: ۵ دی ۱۳۹۹

جدیدترین معجون جادوگری “صن-هما-فر” – بخش نه

آن معجون جادوگری نفرت انگیز، با رذالت و حقه بازی همیشگی اش، خواست به احمق هایی که مخاطبش هستند این گونه القا کند که اگر کسی برای آموزش تئوری روانکاوی از “کیس” های خودش استفاده نکند، چون نمی خواهد هویت آنها آشکار شود، پس بیسواد و سارق علمی است. در نتیجه خودشان مرا دعوت کردند که برای روانکاوی در اکستانسیونِ خود از “کیس” های خودم استفاده کنم، که نمونه اش را در بخش هشت دیدیم و هنوز ادامه هم دارد! 

تردیدی ندارم که معنای “قلمی از استخوان و مرکبی از خون” را تا مغز استخوانِ مملو از لجن ژوئی سانسی شان درک کرده اند و تا صحرای محشر هم آن را فراموش نخواهند کرد.

لکان می گوید هرگز “خنثی بودن” روانکاو خود را در بوته ی آزمایش قرار ندهید.

آنهائی که در التهاب ایجاد شده پس از ترور سردار سلیمانی افسار پاره کردند و خواستند آن را “در بوته ی آزمایش قرار دهند” می دانند از چه حرف می زنیم!

تازه روانکاو داریم تا روانکاو!

وقتی ژک الن میلر به کسی می گوید “شما مرا یاد خود لکان می اندازید” می داند چه می گوید!

او چند سال قبل از آن هم در کتابی که به همان کس هدیه کرد اهدانامه ای نوشت و او را با فروید مقایسه کرد!

در تاریخ روانکاوی کی و کجا بخشی از کنگره ای را به نام یک شخص خاص نام گذاری کرده اند؟!

برای توضیح مطلب قلم را به دست یکی از شاگردانم می دهم تا بدانید چرا یک روانکاو را با لکان و با فروید مقایسه می کنند و چرا بخشی از یک کنگره را به نام او می کنند:

soosoo13001300

خانم دکتر: “در واقع من گذاشتم پروا آنقدر “بگیرد” که دیگر از شدت “سنگینی” توان هیچ حرکتی را ندارد، تا جائی که ما مجبوریم برای چابک سازی انجمن او را پشت سر بگذاریم”
# فرزام_پروا قبل از # اخراجی_انجمن_فرویدی شدن، چی داشت؟
تو کلاسای صنعتی بوده و دنبال راه ترجمه مقالات فروید می گشته. (حالا صنعتی خودش کی بود؟! یاد مطلب “آقا شما وقت حموم رفتن نداری چه برسه به وقت فروید خوندن!” از نشریه الکترونیکی انجمن فرویدی می افتم.)
یعنی پروا در به در از کلاسای # محمد_صنعتی برای ترجمه رفته، سر از سخنرانی خانم دکتر در میاره و بعد هم میاد دفتر کار خانم دکتر. یادمون باشه “او نیامده روانکاوی شود، او آمده روانکاو شود!!”. (اشاره به مقاله ” جدیدترین معجون جادوگری «صن-هما-فر» – بخش شش” از نشریه الکترونیکی انجمن فرویدی)
اون اومده فقط بگیره؛ عنوان یه روانکاو رو بگیره. (و یادم میاد چقدر پروا از نظم و دیسیپلین بیزاره و حالا هم فکر کرده بقیه عقلشون نمیرسه که زحمت میکشن برای “روانکاوی در اکستانسیون و روانکاوی در انتانسیون” و اون با زرنگی تمام با “play boyگری” می تونه کارو یک سره کنه و “یک شبه ره صد ساله رو بره”* و بدون این “حمالی ها”** اصلاً بشه خود روانکاو… که ناگهان همونطوری که تخت گاز می رفت، با صورت میره تو دیوار! و با یک روانکاو واقعی روبرو میشه. اون نمی دونست “در پایان آنالیز انسان نه ترس دارد نه غم و نه رحم”*** و این همه عور و ادای اون، “اینجا” محلی از اِعراب نداره.
*نهیبی بر سرم همیشه این عبارت رو همراهی میکنه، انگار نهیب خانم دکتر.
**پی نوشت دکتر کدیور بر صورتجلسه هشتمین جلسه هیأت مدیره انجمن فرویدی (۸۷/۰۹/۰۳): “در نهایت کار همه ما، در صورت موفقیت در انجام آن، چیزی جز حمالی هیزم برای گرم نگهداشتن تنور فرهنگ و تمدن نیست.”
***دکتر کدیور در یکی از مطالب زمان بررسی موضوع پروا گفتند: “فکر می کنم اکنون دیگر تمام ایران می دانند که من چیزی به نام ترس را نمی شناسم. اما خیلی مانده که آدم ها این را بفهمند که من چیزی به نام رحم را هم نمی شناسم.
از آنجائی که از این جمله لکان بیش از ۴۰ سال می گذرد فکر می کنم بتوانم به خودم اجازه دهم تا مطلبی از قرآن را به آن اضافه کنم.
در قرآن راجع به مومنان گفته شده که “آنها نه ترس دارند و نه غم”.
به نظر من در پایان آنالیز انسان نه ترس دارد نه غم و نه رحم.”


یعنی این آدم نه تنها خودش “سنگین” شده بلکه مانع حرکت “کاروان” هم هست و برای ” چابک سازی انجمن” ” مجبوریم” ” او را پشت سر بگذاریم”
و چی به سر جاماندگان، این “زباله های اتمی”* میاد…
رب تم بالخیر.
.
* اشاره به مقاله ” جدیدترین معجون جادوگری «صن-هما-فر» – بخش سه” از نشریه الکترونیکی انجمن فرویدی

**********

صن -هما- فر احمق! نه ترس نه غم نه رحم!

این گونه است که اولین نفری می شوی که در تاریخ روانکاوی بخشی از یک کنگره را به نام تو نامگذاری می کنند!

ادامه دارد…

 

 


پیوند کوتاه به این مطلب:

https://freudianassociation.org/?p=73499

  تاریخ انتشار: ۱۱ تیر ۱۴۰۳، ساعت: 07:01